عنوان
|
بررسی مناسبات بینامتنی در حکایت های النوبه الثالثه کشف الاسرار و روح الارواح براساس نظریه ژنت
|
نوع پژوهش
|
مقاله چاپ شده
|
کلیدواژهها
|
متون عرفانی، کشف الاسرار، روح الارواح، حکایات مشترک، بینامتنیت ژنت.
|
چکیده
|
ژنت از نظریه پردازان حوزه بینامتنیت و معتقد به بینامتنیت کاربردی است. بینامتنیت همانند دیگر مقوله های ترامتنیت نحوه تاثیرگذاری و تاثیرپذیری متون را آشکار می کند. از آن جا که ژانر عرفانی بخش قابل توجهی از ادب فارسی را به خود اختصاص داده است، مطالعه بینامتنی متون برجسته عرفانی زوایای پنهان و ناگشوده میان آن ها را روشن می کند. نوشتار حاضر که به روش توصیفی ـ تحلیلی انجام پذیرفته، نخستین گامی است، که به بررسی مناسبات بینامتنی میان حکایات مشترک النوبه الثالثه کشف الاسرار و روح الارواح بر اساس نظریه ژنت پرداخته است، تا از منظر ساختارگرایانه و عناصرنظام مند بینامتنی، پیوند میان این دو اثر را از جهت آفرینش و پردازش مورد بررسی قراردهد. دستاوردهای پژوهشی حاضر به طور کلی از این قرارند: روح الارواح به عنوان زیرمتن، تقدم تالیفی و تاریخی بر کشف الاسرار به عنوان زبرمتن دارد. 46 حکایت در این دو کتاب مشترک و دارای روابط بینامتنی هستند که 10 حکایت ذیل بینامتنیت صریح، 19 حکایت در شمار بینامتنیت غیر صریح و 17 حکایت از جهت بینامتنیت ضمنی قابل تقسیم بندی اند. از ده جلد کتاب کشف الاسرار، جلد ششم بیشترین حکایات مشترک را با روح الارواح در بر دارد و جلد پنجم فاقد حکایت مشترک با اثر سمعانی می باشد. کشف الاسرار به خاطر سخنان موزون و مسجع و نه از منظر عواطف و احساسات، به نسبت متن روح الارواح از ادبیت بیشتری برخوردار است. در برآیند کلی نتایج دستاورد های پژوهش ما را هر چه بیشتر به صائب بودن گمانه اقتباس میبدی از سمعانی باورمند می کند.
|
پژوهشگران
|
سیده عارفه موسوی سنگدهی (نفر سوم)، فرزاد بالو (نفر دوم)، بتول مهدوی (نفر اول)
|