عنوان
|
بررسی هرمنوتیک سکوت در غزلیات شمس با رویکرد هستی شناختی هایدگری
|
نوع پژوهش
|
پایان نامه
|
کلیدواژهها
|
هایدگر، هرمنوتیکِ سکوت، مولانا، غزلیات شمس، خاموش
|
چکیده
|
هایدگر در پی درک معنای هستی، به تحلیل وجودی دازاین می پردازد و معتقد است که دازاین با رجوع به امکانات وجودی خود می تواند با هستی رویاروی شود. هایدگر در بین امکانات دازاین به امکان زبان و ارتباط آن با هستی اهتمام ویژه ای می ورزد و در میان امکانات بنیادین زبان نیز، سکوت را یکی از امکان های مهم زبانی می داند. بنابر باور هایدگر، سکوت زبانی توانایی این را دارد که بسیار گسترده تر از سخن گفتن ِصرف سبب آشکارگی هستی شود. این آشکارگی هستی و نیوشیدن ندای هستی در سکوت، به آن خاصیتی تفسیری می-بخشد که هایدگر آن را هرمنوتیک می نامد. بدین معنا که با این سکوت هرمنوتیکی می توان کلام هستی را در هنگام رویارویی با آن، در زمینه ای گفتگویی دریافت. از آن جا که در میراث عرفانی ما، مولانا جلال الدین در غالب غزل ها، از سکوت و خموشی سخن می گوید، نگارنده ی این پژوهش ، برآن است که در پرتو تلقی ای که هایدگر از مفهوم سکوت دارد می توان سویه های تازه ای از مفهوم سکوت و خموشی را در غزلیات شمس گشود و ویژگی تفسیری و هرمنوتیکی آن را نشان داد. گزاره هایی چون: از بی جهانی دازاین تا فنای سالک به معنای عام و پیوند آن با سکوت، از گذار دازاین از موقعیت زبانی تا فنای زبانی سالک به معنای خاص و پیوند آن با سکوت، هرمنوتیکِ سکوت و دریافتِ گفتار اصیل از دازاین تا سالک، سکوت هرمنوتیکی مولانا و دریافت گفتار اصیل، ناظر به این مدعا هستند. رویکرد مولانا به سکوت را می توان از ارتباط فنای عرفانی و برقراری سکوت اصیل پی گرفت و سپس به پیوند فنای زبان و پدید آمدن سکوت ظاهری پرداخت و بعد از آن به پدید آمدن سکوتی آشکارکننده در تلقی هرمنوتیکی آن نظر داشت که در ساحتی گفتگویی، فراهم آورنده ی زمینه ای است تا سخن حق تجلی یابد و جان و جهان هستی به سخن درآید و پرده از اسرار عالم برداشته شود. توجه به وجه هرمنوتیکی سکوت در غزلیات شمس، جستار حاضر را از پژوهش های موجود متمایز می کند و دستاوردی تازه از جهت پژوهشی در حوزه ی مولوی پژوهی به دنبال خواهد داشت.
|
پژوهشگران
|
سیاوش حق جو (استاد مشاور)، فرزاد بالو (استاد راهنما)، رضا رضاپور (دانشجو)
|