در عصر حاضر برخورداری از سیستم آموزش عالی به عنوان پاشنه آشیل توسعه همه جانبه و پویایی آن، ابزاری برای مقابله با بحرانهای پیش رو و متضمن برآورده سازی نیازهای جوامع به شمار میآیند. به طوری که دارا بودن این امتیاز معیاری برای سنجش پیشرفت و توسعه در کشورهای گوناگون و ابزاری قدرتمند در تمایز کشورها از دریچه توسعهیافتگی و یا عقب ماندگی است. بنابراین بهرهگیری از رویکردی نوین، کارا و اثربخش در سیاست گذاری آموزش عالی که از شواهدی همچون شواهد کیفی، کمی، توصیفی، تجربی و شواهد موجود حاصل از پژوهشهای هم سنخ بهره بگیرد، ضرورت استفاده از رویکرد سیاست گذاری مبتنی بر شواهد در کشور را حیاتی میسازد. به همین منظور هدف پژوهش حاضر، طراحی مدل سیاست گذاری مبتنی بر شواهد برای نظام آموزش عالی ایران با استفاده از تکنیک مدل سازی ساختاری تفسیری میباشد. ازاین رو با استفاده از دادههای جمعآوری شده از پرسشنامه توزیع شده در بین 20 نفر از اعضای کمیسیون آموزش عالی مجلس، مدیران ارشد، کارشناسان، و خبرگان وزارت علوم و تحقیقات و فناوری و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و روسا و مدیران دانشگاههای جامع وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، که به روش نمونهگیری گلوله برفی انتخاب شدند. سطحبندی و اثر متقابل مؤلفههای سیاست گذاری مبتنی بر شواهد در سیستم آموزش عالی کشور تعیین گردید.