شخصیتپردازی ابلیس در متون عرفانی بیشتر در قالب داستان بیان شده است. خلاف تمام متون دینی و حتی متون عرفانی صحوی، این روایت درعرفان عاشقانه از زبان ابلیس بیان شده است. همین ویژگی بسترلازم برای روایت-پردازی متفاوت را به داستان میدهد و کنشگری داستان از سمت دیگر ماجرا و از زبان ابلیس نیز جریان مییابد. داستان از حالت مونولوگ (تک صدایی) درآمده و دیالوگ (گفتگو و چندصدایی) بینشخصیتهای داستان (خداوند، ابلیس، آدم و حتی فرشتگان و عرفا) برقرار میشود. به عبارتی داستان گفتگو گرایانه پیش میرود و به تعبیر باختین «به صداهای مختلف فرصت سخن گفتن و به آنها حق اعلام جهانبینی حتی علیه نویسنده (دراینجا خداوند) داده می شود». این شرایط انعطافپذیری بیشتری نیز به تأویل متفاوت داستان میدهد. آنچه در تحقیقات مربوط به ابلیس صورت گرفته است، بیشتر جنبه توصیفی داشته و دارای رویکرد دینی بوده است. در تحقیق پیشرو بررسی روند تطور و دگردیسی شخصیتپردازی و معناشناختی ابلیس در متون عرفانی به شیوه تحلیلی و بر اساس روشهای ساختارگرایی، روایت شناسی و تحلیل عناصر داستانی در متن صورت خواهدگرفت.