ناتورالیسم، مکتبی است که انسان را بر مبنای تمایلات غریزی او تعریف میکند و اعمال و اندیشههای فرد را متأثّر از طبیعت درونیاش میداند. پیروان این مکتب با اعتقاد به مسائلی مانند اصالت جبر محیط و سرنوشت، وراثت، زشتینگاری و... با شیوهای کاملاً افراطی بر نمایاندن امور شهوانی، بزهکاریها و فجایع تأکید دارند. ناتورالیستها با ردّ کمالیابی انسان و اعتقاد به فشار لحظه، هرگونه ارادهی فرد را در رفع یا کنترل نقصانهای مَنشی، قاطعانه رد میکنند. آنها، معتقدند از سرنوشت تعیینشدهی هر فرد، نتایج کاملاً تعریفشدهای در زندگیاش حاصل میشود که شخص، بیاراده به سمت آنها هدایت میشود. این مقاله با استخراج مصادیق مؤلّفههای مکتب ناتورالیسم در رمان «زمستان ۶۲»، نوشتهی اسماعیل فصیح به بررسی این داستان پرداخته است که نتایج تحقیق به اعتبار بسامد بالای مؤلّفههایی همچون زشتینگاری، شرح جزءنگرانهی فجایع، تابوشکنی، همسانپنداری انسان با حیوان و ... دلالت بر ناتورالیستی بودن «زمستان 62» داشت. همچنین فرضیهی استفادهی متفاوت و هدفمند فصیح از مؤلّفهی «گذر از تابوها و خطِّ قرمزهای عرفی و اخلاقی» در این داستان، سبب شد تا مصادیق این مؤلّفه به طور ویژه تحلیل شود. نتیجه مشخّص کرد نویسنده در «زمستان 62» علاوه بر کارکردهای مرسوم تابوشکنی ازجمله استفاده از مفاهیم تابو به عنوان ابزارِ نمایش ناهنجاریها و زشتیها به مواردی همچون اعتراض به شرایط ناخوشایند و مقرّرات افراطی، افشای طینت افراد متظاهر و فرصتطلب، هشدار به تاراج ناموس و برجسته کردن مفاهیمی همچون وطنپرستی و نوعدوستی نیز نظر داشته است که این کاربردها به موازات انتقادهای تند او نسبت به جنگ در داستان، نمود یافتهاند.