یکی از شاخصههای مهم در بررسی میزان ادبیّت متون، واژهگزینی در محور جانشینی و ترکیب واژهها در محور همنشینی است. آنچه به این گزینش و ترکیب، ارزش ادبی میبخشد، انسجام و تناسب این عناصر با با یکدیگر در بافت متن است. اگرچه ممکن است استخراج و تحلیل همهی عناصر و ویژگیهای ادبی و انسجامبخش یک متن دشوار باشد، اما میتوان بسیاری از آنها را در ذیل انسجام دستوری و انسجام واژگانی تبیین نمود. از این رهگذر، در این رساله انواع قید و کارکردهای آنها بهعنوان یکی از عناصر واژگانی و انسجامبخش متون حماسی و به صورت مصداقی در شاهنامهی فردوسی به شیوهی توصیفی-تحلیلی بررسی شدهاست. قید به سبب ویژگیهای منحصربهفرد، نظیر تنوع ساختار، جایگاه لغزان، ارتباط با سایر عناصر، تکثّر مفاهیم، معناسازی، و تصویرگری حوادث، از نظر زیبایی و معناشناختی اهمیت ویژهای دارد و سخنوران توانمند از این ویژگیها بهخوبی بهره میگیرند تا کلام خویش را اعتلا بخشند. بدین منظور انواع قید از نظر ساختار و مفهوم در شاهنامهی فردوسی شمارش و بسامد آن ارائه شده، سپس شگردهای فردوسی در تبدیل این عنصر زبانی به عنصری حماسهساز تبیین و پس از آن کارکردهای مهم و پربسامد قید در دو گروه کارکردهای زیباییشناختی و کارکردهای روایی تحلیل شدهاست. در پایان نیز داستان رستم و سهراب به شکل مستقل، و بخش پادشاهی گشتاسپ با گشتاسپنامهی دقیقی به صورت مقایسهای و همچنین داستان هفتخوان اسفندیار به عنوان یک داستان پهلوانی و داستان پادشاهی یزدگرد به عنوان نمونهای از داستانهای تاریخی به شکل مقایسهای از منظر کارکرد و بسامد انواع قید بررسی و تحلیل شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که گروههای قیدی نقش بارزی در شکلگیری و تقویت زبان حماسی شاهنامه دارند. فردوسی با استفاده از قیدهای متنوع و متناسب با محتوا توانسته از ارزش ادبی و حماسی این عنصر زبانی به خوبی بهره گیرد و آن را از یک عنصر زبانی به سطح عنصری ادبی ارتقا دهد. او از ظرفیت قید برای حماسیسازی زبان شاهنامه به شکل فوقالعادهای استفاده کند و از انواع قید در ایجاد ایجاز، خلق موسیقی و صور خیال، آفرینش ترکیبات نو، حقیقیتنمایی، فضاسازی، تغییر لحن و .... بهره میگیرد. از این رو، میتوان قید را یکی از عناصر سبکساز شاهنامه به شمار آورد.