حماسه، یکی از انواع ادبی است که در ایران همواره مورد توجه بوده و خلق آثار حماسی، در دورههای مختلف و از ادبیات کهن تا ادبیات معاصر ایران ادامه یافته است. محققان، اصلیترین ویژگیها و زمینههای هر اثر حماسی را «داستانی بودن، زمینۀ قهرمانی، صبغۀ قومی و ملّی و خرق عادت» میدانند. این ویژگیها کم و بیش در تمام منظومههای حماسی ایران دیده میشود و تقریباً هیچ تفاوت ماهوی و جوهری میان اولین و آخرین آثار حماسی تا عصر مشروطه وجود ندارد. اما در این دوره، با منظومههایی مانند میکادونامۀ حسینعلی تاجر شیرازی و قیصرنامۀ ادیب پیشاوری روبرو میشویم که در آنها «زمینۀ ملی» نادیده گرفته شده است بهگونهای که شخصیتهایی غیر ایرانی در جایگاه قهرمان اصلی داستان، نقشورزی میکنند. در این جستار، تلاش شده است با پیش چشم داشتن شرایط سیاسی و اجتماعی دورۀ مشروطه، چرایی این گسست در سنت حماسهسرایی ایران تبیین گردد. بررسیهای به عمل آمده نشان میدهد نظام مشروطه به دلایلی همچون: بحرانهای شدید اقتصادی، ضعف ساختاری، مداخلۀ بیگانگان و عدم توازن قدرت و... قدم به قدم به سوی اضمحلال پیش رفت. روشنفکران عصر با آگاهی از پیشرفتهای غرب، تلاش کردند با تولید گفتمانی جدید، راه حل مناسبی برای برونرفت کشور از این مهلکه بیابند. مدرنیتهای که این بار روشنفکران پیشنهاد دادند با مفاهیمی چون «استبداد منوّر» و «دیکتاتور مصلح» پیوند خورد؛ این نوع حکومت که در روسیه با پطر کبیر، در آلمان با قیصر و در ژاپن با میکادو به پیشرفتهای عظیمی نائل شده بود، در ایران پیشینهای نداشت، لذا این شخصیتهای غیر ملی در ذهن و اندیشه روشنفکران و ادیبان ایرانی جایگاه ویژهای یافتند و نتیجه آن شد که در دورۀ مشروطه، شاهد کمرنگ شدن زمینۀ ملی و گسست در سنت کهن حماسهسراییِ ایران باشیم.