مصرفکنندگان اغلب درگیر انواع مختلفی از امور مربوط به خرید میشوند که ممکن است حالتهای تفکر متفاوتی را برانگیزد؛ سبکهای تفکرمنطقی و تجربی دارای مهارتها و قابلیتهای گوناگونی هستند که در تصمیمگیریهای فردی و اجتماعی افراد اهمیت ویژهای دارند. تبلیغات فروش از جمله عواملی است که بر تصمیمگیری و قصدخرید مصرفکننده در هنگام خرید تاثیر میگذارد و یکی از چند متغیری است که مصرفکننده را به سمت خرید سوق میدهد. تبلیغات فروش فعالیتهای شناختی و عاطفی مصرفکننده را تحریک میکند و باعث ایجاد احساسات مثبت مرتبط با نام تجاری، ترجیحات برند، ارزش درک شده ودر نهایت قصدخرید میشود و نگرش مصرفکننده و وفاداری به نام تجاری را افزایش میدهد. هدف از این پژوهش بررسی ارزیابی تأثیر سبک تفکر منطقی بر تمایل و انتخاب مصرفکننده و پردازش اطلاعات هنگام ارزیابی محصولات با توجه به نوع تبلیغات فروش مورد استفاده در حوزهی محصولات مورد نظر میباشد. پژوهش حاضر بر اساس هدف کاربردی، براساس ماهیت دادهها کمی، و بر اساس جمعآوری دادهها توصیفی-پیمایشی است. این پژوهش از نوع پژوهشهای نیمهآزمایشی است. جامعه آماری پژوهش شامل 122 نفر از مشتریان و مصرفکنندگان هایپر مارکتها در شهرستان گنبد میباشد که در دو مرحله مورد آزمون قرار گرفتند، در مرحله اول به دوگروه منطقی و تجربی و در مرحله دوم به چهار زیرگروه(منطقی-کنترل، منطقی-آزمایش، تجربی-کنترل، تجربی-آزمایش)تقسیمبندی شدند. نمونهگیری به روش تصادفی ساده انجام شد و جهت تجزیهوتحلیل یافتهها از نرمافزار spss استفاده شد. نتایج بررسی نشان میدهد که افرادی که دارای سبکتفکرمنطقی هستند در تصمیم و تمایل به خرید تحتتاثیر تبلیغات فروش قرار نمیگیرند این درحالیاست که تیلیغاتفروش در افراد با سبکتفکر تجربی بسیار تاثیرگذار بوده و تمایل و تصمیم آنها را برای خرید برمیانگیزد.