زبانشناسی شناختی یک رویکرد جدید است که به بررسی عمیقتر جنبههای زبان پرداخته و سعی دارد با تحلیل پیچیدگیهای آن، معانی و مفاهیم جدیدی را کشف کند. در این حوزه، زبانشناسان بر این باورند که استفاده از زبان بهصورت استعاری و غیرمستقیم ناشی از تفکر استعاری است. نگرش آنان به استعاره بر پایهی اهداف شناختی است و با رویکرد بلاغی سنتی، که بیشتر بر زیباییشناسی تمرکز دارد، تفاوت دارد. عرفا برای بیان آرا و عقاید خود از انواع شگردهای بیانی و ظرفیتهای زبانی استفاده میکنند. عناصر خیال در آثار عرفانی ناب، مولود تجربههای شخصی است و صرفاً جنبهی آرایش و زیبایی کلام را ندارند. به عبارت دیگر، میتوان گفت که این عناصر به طور ذاتی با مفاهیم عرفانی مرتبط هستند و هر یک از آنها عمق معنایی و تجربی خاصی را به کلام اضافه میکنند. «مفهوم خدا» یکی از مفاهیم کلیدی و بنیادی در تجربیات ناب عرفانی است که زبان روزمره از بیان و تفهیم آن عاجز است. در این پژوهش با بررسی استعارههای مفهومی و طرحوارههای تصوّری(قدرتی، حجمی و حرکتی) در غزلیات سنایی، عطار و مولانا، به عنوان سه نقطهی عطف در تاریخ شعر عرفانی، از منظر زبان شناختی، مفهوم کلیدی "خدا" بررسی شد و به تحلیل ذهنیت و نوع بیان و تفکر استعاری آنها پرداخته گردید. از رهگذر بررسی در دیوان غزلیات سه شاعر عارف دریافته شد که «شناخت و معرفت مقولهای بصری است» و به عنوان انگارهی استعاری اولیه در ژرف ساخت آثار شاعران عارف نمودار میشود. همچنین دستاورد دیگر پژوهش ناظر بر این است هریک از طرحوارههای قدرتی، حجمی و حرکتی در قالب کلان استعارههایی چون: «خدا سلطان-پادشاه است»(هستی شناختی- قدرتی)، «خدا نور است»(حجمی- حرکتی) و «خدا معشوق است»(هستی شناختی-حجمی) و خرده استعارههای دیگری در بیان استعاری سه شاعر، از بسامد بالایی برخودار، و به تفهیم مفهوم انتزاعی خداوند بسیار کمک کننده بوده است.