تضاد و تقابل میان خود و دیگری به اندازهی حیات اجتماعی انسان قدمت دارد. انسان بدوی همواره تلاش میکرد تا با دوگانه-ی خیر و شر، دنیای پیرامون خود را صورتبندی و تبیین کند و همین صورتبندی به بنیان اندیشهی بشری بدل شد؛ روندی که تا پیش از دورهی معاصر دارای اعتبار بود و فلاسفهی متأخّر به شیوههای مختلف بنیانافکنی این رویه را دنبال کردند. این امر در طی حیات بشر و تغییر نوع نگاه و سبک او نسبت به زندگی، واکنشهای متفاوتی را نسبت به فرد مقابل در چهرهی بیگانه، تودهی اجتماعی، قبیله و در یک عنوان کلی، «دیگری» در پی داشته است. در این پژوهش کوشش شد با توجه به مؤلّفههای مواجهه با دیگری یعنی پذیرش و مدارا، تکیه بر تفاوتها، نگاه کلّی، مطلق دانستن آرای خود، حذف و طرد و خشونت به تحلیل و بررسی دوازده اثر از سالهای 1270 تا 1370 پرداخته شود تا نشان داده شود چه رویکردی نسبت به دیگری وجود دارد؟ و اینکه آیا تلقّی از دیگری در این متون، تحت تأثیر دگرگونیهای اجتماعی بوده است؟ دستاورد این پژوهش ناظر بر این است که صاحبان آثار گوناگون در سدهی پیشین مطابق با شأن و شخصیت و زمانهی ظهور خود، دریافت-ها و مواجهههایی گوناگون با دیگری داشتهاند؛ چنانکه شاعری تعلیمی- اجتماعی چون پروین، و شاعرانی اجتماعی- سیاسی چون قائم مقام فراهانی و محمدتقی بهار، و شاعرانی سیاسی چون نیما یوشیج و احمد شاملو، و شاعری اجتماعی- فرهنگی چون قیصر امین پور، و نویسندگانی تحوّلخواه چون طالبوف و جمالزاده، و نویسندهای سیاسی چون بزرگ علوی و نویسندگانی اجتماعی چون دانشور و بِه آذین و گلابدرهای رویکردهایی متنوّع نسبت به دیگری داشتهاند. بدین ترتیب باید گفت مواجهه با دیگری با توجه به ساختار اجتماعی- فرهنگی جامعهی ایران در پیش از مشروطه و پس از آن اقتضائات خاص خود را داشته است که در این رساله به بحث و بررسی گذاشته شد.