اضطراب مرگ به عنوان یکی از اختلالات روانی، احساس ناخوشایندی است که از اندیشیدن به مرگ خود و دیگران ناشی میشود و در شرایط حاد میتواند سلامت روانی و اجتماعی افراد جامعه را به خطر بیاندازد. بنابراین هدف ما سنجش میزان شیوع اضطراب مرگِ ناشی از کرونا و نیز بررسی تاثیر متغیرهای جامعه شناختی کیفیت زندگی ادراک شده، حمایت اجتماعی ادراک شده، سرمایه اجتماعی، دینداری و متغیر استرس ادراک شده بر میزان اضطراب مرگ ناشی از بیماری کووید 19 در میان ساکنین شهر سنندج با توجه به متغیرهای زمینهای و عوامل اقتصادی- اجتماعی میباشد. از این رو پژوهش حاضر به صورت توصیفی-تبیینی و ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه بوده است. جامعه آماری تمامی شهروندان 18 سال به بالای شهر سنندج میباشند که از طریق روش نمونهگیری خوشهای دو مرحلهای تعداد 384 نفر به عنوان نمونه آماری در نظر گرفته شدند. پرسشنامه مورد استفاده حاوی 136پرسش برای سنجش متغیرها و 6 پرسش برای سنجش متغیرهای جمعیت شناختی است که شامل دو نوع پرسش باز و بسته میباشد. نتایج توصیفی تحقیق نشان میدهد که بیش از یک سوم (6/34 درصد) از پاسخگویان، به میزان زیادی دارای اضطراب مرگ ناشی از کرونا بوده اند. یافته متفاوت با برخی از پژوهشها در این پژوهش، این است که اضطراب مرگ ناشی از کرونا در بین مردان بیشتر از زنان، در بین غیر داغداران بیشتر از داغداران (کسانی که عزیزان خود را به خاطر کرونا از دست دادند)، و در بین طبقات مرفه بیشتر از اقشار کم درآمد گزارش شده است. همچنین، نتایج تحلیلی تحقیق بر اساس آزمون همبستگی، رابطه معناداری را بین تمامی متغیرهای اصلی و میانجی پژوهش نشان داد، و بر اساس نتایج آزمون رگرسیون چندگانه نیز تمامی متغیرهای مستقل، بر متغیرهای میانجی و وابسته تاثیرگذار بوده اند. یافتههای آزمون معادله ساختاری نیز حاکی از آن است که اثر غیر مستقیم سرمایه اجتماعی و دینداری بر اضطراب مرگ ناشی از کرونا (با واسطهی حمایت اجتماعی و استرس ادراک شده)، دارای تفاوت معناداری با صفر است؛ بدین معنی که اثرگذاری حمایت اجتماعی بر اضطراب مرگ ناشی از کرونا به صورت کاهنده و استرس دارای اثری افزاینده بوده است. نتایج آزمون برازش مدل، حکایت از مطلوب بودن برازش و حمایت دادههای تجربی از مدل نظری پژوهش دارد. در جمع بندی نتایج تحقیق میتوان گفت که میزان اضطراب مرگ ناشی از کرونا در بین آن دسته از شهروندان سنندجی کمتر بوده است که؛ از میزانهای بالاتری از سرمایه اجتماعی، کیفیت زندگی ادراک شده، حمایت اجتماعی، و دینداری برخوردار بوده اند. بنابراین عوامل اجتماعی هم به صورت مستقیم و هم به نحو غیرمستقیم و در ارتباط با هم، میتوانند نقش مهمی را در کاهش و تعدیل اختلالات روانی، از جمله "اضطراب مرگ" ایفا نمایند. با عنایت به نتایج حاصله، از دلالتهای پژوهش حاضر این است که در اپیدمی های مشابه بعدی احتمالی، توجه سیاستگذاران بهداشتی و اجتماعی و دست اندرکاران اجرایی کشور به؛ تقویت سرمایه و حمایت اجتماعی، بهبود کیفیت زندگی، و افزایش دینداری می تواند در کاهش میزان اضطراب مرگ، افزایش سلامت روان، حفظ توانمندیهای شهروندان در ایفای نقش های اجتماعی، و در نتیجه تداوم نظم اجتماعی و افزایش میزان سازگاری عمومی با تغییرات، اثرگذار باشد.