فلسفۀ وجودی هایدگر ازجمله نظریات هستیشناسانه در تبیین «وجود» و جهان هستی است که تأثیرات دامنهدار در حوزههای مختلف در قرن بیستم و قرن اخیر داشته است. در فلسفۀ هایدگر مفهوم کلیدی«وجود»، درک خویشتن وجودی در معنای «مکان وجودی» است. هایدگر معتقد است که برای درک وجود باید از «خود» شروع کرد. یعنی این انسان است که باید در ابتدا و راجع به وجود خود بیندیشد. به عبارتی اولین مکانی که انسان در برخورد با تفکر وجودی هایدگر مواجه است، خود یا خویشتن است. درحقیقت مکان وجودی جایی است که موجودات به عرصۀ بودن و هستی وارد میشوند. میتوان نقش تعاملی موجودات در سیر داستان سیمرغ عطار، با هستی، در ساحت مکان را بهصورت ویژه، با توجه به مؤلفههای قرب و بعد موجودات به وجود، موطن، موجودیت راه و تجمع و همدلی در شکلپذیری هستی بهتر موردبررسی قرار داد. اگر ما هریک از پرندههای داستان را «دازاین» (هستنده و زیستنده) تلقی کنیم، هر موجود، مکان هستی است و به اندازۀ هر موجود، جهانی متولد میشود. در داستان سیمرغ عطار هریک از مرغان گرفتار تجارب مکانی غیرواقعی میشوند و مکانی را که در آن به سر میبرند، خاطرهانگیز میدانند و با دیگر مرغان رهسپار نمیشوند. در این میان فقط سی مرغ به موطن اصلی خود یعنی هستی، موجودیت یا مکان حقیقی خود باز میگردند.