به باور بارت هر متنی از به هم بافته شدن پنج رمزگان برای ایجاد دلالتهای متنی بافته میشود: رمزگان هرمنوتیکی، رمزگان کنشی، رمزگان دالّی، رمزگان نمادین و رمزگان فرهنگی(ارجاعی). با بازگشایی این رمزگانها میتوان معنای درونمتنی را دریافت. در بررسی متون ادبی، همواره با لایههای متعدّد معنایی مواجه هستیم که از روابط درونی، بیرونی و بینامتنی نشانههای آن حاصل میشوند. از جمله متونی که قابلیت تعدّد لایههای معنایی را در خود دارد میتوان به متون تعلیمی (تمثیلی) چون کلیلهودمنه، مرزباننامه، پنچاکیانه اشاره کرد که در خود گنجینهای از معارف گوناگون فلسفی، کلامی، سیاسی، اجتماعی و ... را گنجانده و هر یک نمود عینی و متنی یک نظام رمزگانیاند. راویان یا مؤلّفان در محدودهی پژوهش این رساله، با به کارگیری نشانههای مختلف مربوط به رمزگان روایی، اهداف و مقاصد خود را به مخاطبان انتقال دادهاند و سعی در استقرار مفاهیم در ذهن خوانندگان خود داشتهاند. دستاورد پژوهش ناظر بر این است در این پژوهش بیشترین فراوانی رمزگان، متعلّق به رمزگان فرهنگی بوده است. این رمزگان به صورت بینامتنیت برجسته شده است. نقلقولهای گوناگون، آیات، احادیث، روایات، اشعار فارسی و عربی و امثال و کنایات و اشارات که همگی از زیرشاخههای بینامتنیت آشکار هستند به مناسبت ژانر تعلیمی و تمثیلی آنها به کار رفته که هم سبب غنای آثار آنان شده و هم زمینهی دلالتمندی آثارشان را فراهم آورده است. رمزگان دیگر، هرمنوتیک بوده که در داستان-های کلیلهودمنه و پنچاکیانه به دو دستهی هرمنوتیک اصلی و فرعی متناسب با گفتگوی برهمن با رای و یا شاهزادگان تقسیم شده و در مرزباننامه تنها حکایات فرعی یا اپیزودها شامل هرمنوتیک اصلی و فرعی هستند که از طریق هرمنوتیک اصلی با روایت اصلی پیوند یافتهاند. خوانش دوگانهی این آثار و طرّاحی نحوهی تماس مخاطبان با اثرشان از سوی مؤلّفان و راویان نیز موجب ایجاد پرسشهایی با رمزگشایی سریع و یا بدون قطعیت شده است. سومین رمزگان، رمزگان کنش بوده است. کنش شخصیتهای روایات در پژوهش حاضر به صورت توالی پیرفتهای روایی، تحلیل و بررسی شدهاند. پیرفتها در تمام داستانهای کلیله و پنچاکیانه و همچنین حکایات فرعی کلیله و دمنه و مرزباننامه به صورت پیرفتهای اصلی و فرعی تقسیمبندی شدهاند. همچنین پیرفتها متناسب با دو لایهی بیرونی و درونی این آثار به کار رفته؛ بدین صورت که راوی قبل از شروع داستان به لایهی درونی داستان که همان پیرفت اصلی است و سپس به لایهی بیرونی که ساخته شده از شخصیتها و عناصر است، یعنی همان پیرفتهای فرعی، پرداخته است. موضوع دیگر در باب رمزگان کنش در آثار بررسی شده در این پژوهش بحث کنشهایی است که پرتکرار بودهاند و هستهی اصلی درونمایهی داستانها بوده که از جملهی آنها کنش ترک و مرگ است. هدف اصلی نویسندگان از به کار بردن این دو کنش در داستانهایشان و تکرار آنها، بیان دغدغههای سیاسی و اجتماعی بوده است. رمزگان دیگر، رمزگان معنایی است که به صورت ارتباطهای معنادار میان عناصر واژگانی، جنبهی اسطورهای یا نمادین و یا فضاسازیها با کنش شخصیتها و همچنین تحلیل رفتاری شخصیتهای داستانها و بیان سویهگیریها و جهتگیریهای راوی نسبت به افکار و باورهای خاص و در مواردی تحلیل نام شخصیتها و ارتباط آن با عملکرد آنان در روایات مطرح شده است. رمزگان نمادین نیز به صورت تقابل در مکان شخصیتها و یا تقابل در توان و قدرت شخصیتها و یا تضاد و تقابل در دیدگاه و افکار و منش و روش شخصیتهای داستان مطرح شده که برگرفته از الگوی فکری مؤلّفان اثر و مبیّن دیدگاه آنان بوده است. پارهای از تقابلها نیز بر پایهی جنبهی اسطورهای و نمادین شخصیتها مطرح شده است. نویسندگان از تقابلها در بازنمایی معانی اخلاقمحور و اندرزی سود بردهاند و بدین ترتیب کیفیت تشریح مسائل تعلیمی را ارتقا بخشیدهاند. این داستانها بیشتر بر اساس تقابلهای درونمتنی شکل گرفتهاند. تقابلهای درونمتنی نشاندهندهی درگیریهای ذهنی، فکری، اجتماعی و ایدئولوژیکی شخصیتهاست و در چارچوب شناسایی هر چیز با ضد خود میگنجد.