با ژرفنگری در متون عرفانی، در کنار رابطه مطیعانه عارف با حقّ، گونه دیگری از ارتباط وجود دارد که در گفتار و کردارشان مرزهای مقدّس نادیده انگاشته میشود که اجتماع این دو، تأمّل برانگیز است. جستار حاضر با روش تحلیلی توصیفی ضمن بیان اَشکال تابوشکنی در با » دیگری « و » خود « نماز و روزه، در پی اثبات پیوند این تابوشکنیها با دو شکل اصلاح منجر » اصلاح دیگری یا جامعه « است که در نهایت به » اصلاح خود یا تأدیب نفس « اولویّت میشود. همچنین تابوشکنیهای دو مقوله مذکور در مقاله به شکلهای انتخاب اُولی، مردمگریزی و تأدیب نفس و ... استخراج شده است. نتایج این پژوهش نشان میدهد گرچه شکستن ظاهر حریم مقدّسات، با وجود پایبند بودن عرفا به شریعت، از یک سو مخاطبان را دچار تناقض میکند، کارکردهایی همچون کشاندن انسان از مرتبه عادت و غفلت به آگاهی )معرفت( و تزکیه اخلاقی را در پی دارد که با گذر از ظاهر به باطن و معانی پوشیده در اشارات ایشان، قابل توجیه است؛ از دیگر سو نه تنها روش این بزرگان برای جامعه مُضر نیست، بلکه مبانی اخلاقی ارائه میکند که انسان و جامعه را به جایگاهی اعتلا میبخشد که عبادت، شکلی از اخلاق و اخلاق شکلی از عبادت شده و موجب انضباط بیرونی و درونی میگردد.