منطقه مازندران، سیستمی درهمتنیده از جلگه، نواحی ساحلی و کوهستانی به مرکزیت دریای کاسپین است که با شبکهای یکپارچه از مراکز زیست، فعالیت و محیططبیعی سازمان یافته است. این شبکه زیستی در هزار توی شرایط ناپایداری است که بازیگران محلی، منطقهای، ملی و جهانی گسیخته، ناکارآمد و آفریننده ناپایداری، ساختار آن را رنجور، فرسوده و دچار پوکی استخوان فزاینده ساختهاند. ناآمادگی مازندران در عرصههای کارکردی،کالبدی، محیطزیستی و الگوریتمهای مدیریت خردمندانه سرزمین برای دستیابی به احکام سند برنامه آمایش استان که برای ساختار نظام فعالیت اقتصادی چندبعدی جامعه شبکهای مازندران ویژگیهایی چون: دانشپایه، مدرن، دوستدار محیطزیست، رقابتپذیر و پیشرفته تدبیر نمود، مسئلهای پیچیده دربرابر نظام برنامهریزی مازندران آفریده است. این در شرایطی است که ناآمادگیهای سیستمی پیشگفته؛ شبکه پیوند سیستمی (مهمترین خاصیت سیستمی)، ساختار استان را بهشدت فرسوده و ناکارآمد ساخته است؛ بنابراین تدبیر چگونگی دستیابی به مقاصد برنامه آمایش با وجود چیرگی ناآمادگیهای پیشگفته مسئله استراتژیک برای نظام برنامهریزی استان خواهد بود. بازتاب ناآمادگی پیچیده و درهمتنیده را میتوان در گسیختگی کارکردی و شلختگی کالبدی شتابنده استقرار فعالیت و سکونت استان که پیامد آن نابودی پرشتاب منابع طبیعی تجدیدناپذیر/ زیست بوده، دریافت. در این میان فشار فزاینده، بیبرنامه و بیش از ظرفیت تحمل اکولوژیک توسعه کالبدی تهدیدی مهیب و پیشرونده است که برآیندش تداوم و گستردگی ناآمادگی منطقه بوده است. این درحالی است که مازندران با قیود و ظرفیتهای حساس، شکننده و نادر خود در چنبرهی درکی نادرست از ماهیت پیچیده و ویژه خویش، گرفتار چارچوب نادرست و ناکارآمد الگوریتمهای کنترل استقرار فعالیت و زیست برای ادامه حیات گردیده است. گسیختگی و فقدان مکانیزم دربرگیرنده، پیوسته و یکپارچه کنترل توسعه و استقرار فعالیت/ زیست، گرانیگاه ناپایداری و ناآمادگی منطقه شده و بههمین سبب، طراحی الگوریتمهای بهینه کنترل توسعه و استقرار فعالیت/ زیست میتواند همچون مسئله مرکزی پژوهش، برای کمک به حکمرانی بهتر مازندران و پایداری آن در دستور کار قرار گیرد.