نظر یه ی خیال در فلسفه و عرفان نظری جایگاه ویژه ای دارد. فارابی، ابن سینا، ملاصدرا، سهروردی، ابن عربی، کوربن و کالریج در آثار خویش به این موضوع پرداخته و در تبیین و تکمیل این نظریه گام های اساسی برداشته اند. یکی از بزرگ ترین نظریه پردازان در حوزه ی خیال ابن عربی است. در کلام او، خیال در یک معنا، ماسوی الله و به صورت تجلّی خداوند در آفرینش است. خیال در معنای دوم برزخ یا واسط بین مراتب است. او جهان و انسان را دارای بیش از یک ساحت می داند که در ساحت واسطه مراتب فراتر و فروتر به هم می رسند و رابطه ی میان آن دو امکان پذیر می شود. امّا در معنای دیگر قوّه ی خیال در انسان نوعی ادراک است که صور محسوس و معانی مجرد را جمع می کند؛ به گونه ای که معانی در این عالم تنزل و صور محسوس ترقی می کنند؛ و این همان امکان تخیل برای آحاد انسانی است. از آنجا که انسان در زمین جانشین آفریدگار خلاق است و می تواند با استمداد از قوه ی خیال خویش دست به خلاقیت و آفرینش های علمی، ادبی، هنری زده و منشأ وجود و کمال باشد؛ لذا مهم ترین هدف پژوهش تأکید بر نقش خیال خلاق در هویت بخشی به انسان سرگردان، برای رهایی از بحران بی هویتی و وصول به جایگاه حقیقی او است. اشعار مولوی در دیوان شمس یکی از شاخصه های عرصه ی بهره مندی از خیال خلاق شاعر در ادبیّات عرفانی است. این پژوهش به بررسی آراء مشترک ابن عربی و مولوی در نظریه ی تجلی خداوند در خلقت پرداخته است و اشتراکات مبنایی دیدگاه دو اندیشمند در این زمینه استخراج و با استفاده از شیوه ی تطبیقی _تحلیلی مورد بررسی مفهومی قرار گرفته است . خلاقیت شاعر در صورت و محتوای اشعار آشکار است و همسویی آشکار شاعر با اندیشه های ابن عربی در موضوع تجلی خداوند در آفرینش عالم هستی، وحدت وجود، اتحاد ماهوی ادیان و انسان کامل نیز از دستاورد های پژوهش است. آنچه در غزلیات مولانا مشهود به نظر می رسد، سیر او در اطوار عشق است، که شمس تبریزی یکی از مظاهر آن قلمداد می شود.