هدف از پژوهش حاضر، بررسی باورهای معرفت شناسی کودکان و ترسیم مدل مفهومی از این باورها ترسیم، « بود. طرح پژوهش، کیفی و با روش نظریه داده بنیاد بوده و جمعآوری دادهها نیز از طریق تکنیک بوده است. براساس روش نمونهگیری غیر احتمالی هدفمند، 23 نفر از دانش آموزان دختر » نوشتن، گفتن کلاس سوم یکی از شهرستانهای استان مازندران در این پژوهش مشارکت داشتند. در نتیجه تحلیل داده ها، هفت مقوله عمده شامل: طرحواره ذهنی فردی، آمادگی معرفتی و جوّ معرفتی به عنوان مؤلفه های مبنایی، شکّ، اراده، توجیه دانش به عنوان مکانیزم تغییر و باورهای معرفت شناسی چندبعدی به عنوان پیامد پدیدار شد. باور به دانش اکتسابی، آزمایشی و موقتی، پیچیده، تدریجی و تاحدی مبتنی بر استدلال به همراه استناد به مرجعیت دانا، از جمله باورهای معرفتشناسی چند بعدی پدیدارشده در کودکان بود. به طور کلی ترکیبی از باورهای ساده و پیچیده نسبت به ماهیت دانش و دانستن در کودکان مشاهده گردید که می تواند بیانگر نوعی مرحله گذار به سطحی از باورهای پیشرفته تر باشد. نتایج این پژوهش یافته های تازه ای درخصوص باورهای کودکان دبستانی درباره دانش و دانستن برای پژوهشگران و دستاندرکاران آموزشوپرورش فراهم آورده است و می تواند در پژوهشهای آینده در این حوزه و نیز در برنامه ریزی های آموزشی و درسی دانشآموزان مفید واقع شود.