پدید آمدن ژانر رمان و توجه به صورتبندیهای جنسیت، هر دو موضوعاتی وابسته به مدرنیسم هستند. امری که در ایران، توجه به آن از دوران مشروطه آغاز شد. هدف از این بررسی، توضیح چگونگی شکلگیری قهرمان مسئلهمند زن در رمان، با توجه به تقلیل هویتی زن در جامعه است. امری که همزمان زن را با ارزش افزودۀ هویتی ایدئولوژیک در ساختارهای سیاسی متفاوت نیز تعریف کرده است. پیوند ساختار جامعه و ساختار رمان، با بهکارگیری ساختارگرایی تکوینی لوسین گلدمن، ممکن شده است. اجرای مدرنیزاسیون در ایران وابسته به شروع تغییر ساختار سیاسی ـ اقتصادی از دوران مشروطه است. همزمان با شکلگیری دولت ـ ملت در دورۀ رضا شاه (1305) هویت انسان ایرانی، از ملیگرایی و نظم مرکز متأثر شد. ژانر رمان همزاد این دوران است و بهدلیل همزمانی شکلهای مدرن و سنتی در این دوران، شاهد آفرینش رمان تاریخی (1300ـ 1320) و رمان مدرن، (بوف کور: 1315)، در امتداد هم هستیم. رمان زنان از سال 1348 با نگارش سووشون اثر سیمین دانشور پدید آمد. هستی قهرمان زن در رمان زنان در برخورد با تضادهای ناشی از اجرای مدرنیزاسیون در هویت و نقشپذیری اجتماعی زنان، پدید آمده است. از این منظر در رمان زنان، در دهههای 40 تا 70، شکلگیری و مسئلهمندی قهرمان زن، از موانع سیاسی و فرهنگی در تحقق جنسیت زن، متأثر شده است. امری که مسئلهمندی این قهرمان را با عدم استقلال هویتی زن در جامعه در پیوند قرار میدهد. در واقع قهرمان زن که برخوردی بیواسطه با مسائل اقتصادی و سیاسی ندارد و تا حدی نقشی تقلیل یافته دارد، همزمان به دلیل برخورد با آموزههای مذهبی و عرفی، تبدیل به هویتی مسئلهمند میشود که برای دستیابی به نقشی عاملانه در جامعه میجنگد. این در حالی است که هویت قهرمان مرد در رمان، در برخورد بی واسطه با مسائل سیاسی و اجتماعی پدید میآید. در رمان سووشون، شاهد مسئلهمندی یوسف متأثر از مبارزه با استعمار هستیم. این در حالی است که زری متأثر از یوسف، به استقلال شخصیتی میرسد. در رمان سگ و زمستان بلند که حوری دارای یک تشخص هویتی است، با موانع بسیاری روبرو میشود که بروز سوژگانی او را از ساحتی اجتماعی به ساحتی شاعرانه و اسطوره ای میرانند. در رمان خانۀ ادریسیها زنان در هر دو ساختار اقتصادی فئودالیسم و کمونیسم، اجازۀ بروز هویت زنانۀ خود را ندارند