1403/02/16

فرزاد بالو

مرتبه علمی: دانشیار
ارکید:
تحصیلات: دکترای تخصصی
اسکاپوس:
دانشکده: دانشکدۀ ادبیّات و زبان‌های خارجی
نشانی: بابلسر.
تلفن: 01135302663

مشخصات پژوهش

عنوان
بررسی جلوه‌های هستی‌شناختی در داستان‌های بهرام صادقی
نوع پژوهش
پایان نامه
کلیدواژه‌ها
داستان، طنز، فرمالیسم، هستی‌شناسی، اگزیستانسیالیسم، بهرام صادقی.
سال 1402
پژوهشگران سیاوش حق جو(استاد راهنما)، فرزاد بالو(استاد مشاور)، مسعود روحانی(استاد مشاور)، محمد حسن حبیبی(دانشجو)

چکیده

دو ویژگیِ سبکی در داستان‌های بهرام صادقی، یکی در سطح زبان و دیگری در سطح اندیشه، به‌طور برجسته دیده می‌شود. نقش فرم و زبان در داستان‌های او چنان برجسته است که در بسیاری از آثار عملاً حادثه‌ای رخ نمی‌دهد، بلکه نقش عمده را زبان و فرمِ روایت ایفا می‌کند و داستان از طریق ساختمان کلی خود بر مخاطب تأثیر می‌گذارد. نقش اندیشه نیز چنان است که درک عمده داستان‌های این نویسنده بدون درک بن‌مایه‌های فلسفی آن‌ها دشوار است. به‌طور مشخص، زبان طنز و اندیشه اگزیستانسیالیسم (اصالت وجود) حضور نیرومندی در آثار این نویسنده دارد. آمیختگی عناصر زبانی و فکری ویژگی و تشخّص سبکی به داستان‌های این نویسنده بخشیده و سبب شده است تا نویسنده به روایت‌پردازیِ مخصوص خود دست یابد. از یک سو، در سطح اندیشه، مسائل و موضوعات هستی‌شناسانه‌ای نظیر وجود، زندگی، مرگ، معنا، انسان، و سرنوشت، جایگاه عمده‌ای در داستان‌های بهرام صادقی دارد، و در سویی دیگر، در سطح فرم و زبان، توجه به ساختمان اثر، روایت، و نوعی طنزِ منتشر در فضای کلی داستان‌ها جلوه برجسته آثار این نویسنده است؛ به‌طوری که زبان و روایت‌پردازیِ صادقی را مخصوص خود او می‌یابیم. این رساله، با بررسی پیوندهایی میانِ جلوه‌های هستی‌شناختیِ آثار این نویسنده با زبان و روایت‌پردازی مخصوص او، نشان داده است که نوعی هستی‌شناسی یکپارچه‌نگر و وحدت‌گرا در روایت‌های داستانی این نویسنده و نیز در احوال و اقوال و تجربه زیسته خود وی قابل ردیابی است، و نیز کوشیده است نشان دهد که زبان روایی خاص آثار نویسنده بازتاب منظر و اندیشه یکپارچه‌نگر و وحدت‌گرای آنهاست. از آنجا که فلسفه اگزیستانسیالیسم در کانون اندیشه‌های حاکم بر آثار نویسنده قرار دارد و مبحث کانونیِ اگزیستانسیالیسم مسئله هستی یا پرسشِ بنیادینِ وجود است، چارچوب نظری رساله نیز هستی‌شناسیِ اگزیستانسیالیستی و نیز اندیشه وحدت وجودِ مطرح در سنت عرفانی اتخاذ شده است و کوشیده‌ایم فرضیه اساسی پژوهش را، که عبارت از حضورِ نوعی منظر یکپارچه‌نگر و وحدت‌گرا در روایت‌های داستانی نویسنده است، به کمک آن چارچوب نظری مدلّل سازیم. در بخش‌هایی از رساله، از قرابت این منظر وحدت‌گرا با وحدت‌گراییِ بعضی از فلسفه‌های شرق و غرب و برخی نحله‌های عرفانی آنها سخن به میان آمده و ضمن بررسی تفاوت‌های بعضی از آراء متفکران مسلمان درباره مفهوم «وحدت وجود»، تناظرهایی میان وحدت‌گراییِ داستان‌های صادقی و برخی تلقی‌ها از اندیشه وحدتِ وجود در سنّتِ عرفانی دیده شده است. همچنین، بنا به پیوند رویکرد پدیدارشناسانه با جلوه‌های هستی‌شناختی، چارچوب نظری رساله با رویکرد پدیدارشناسی دنبال شده است؛ به‌خصوص که با آثاری کم‌تعداد و نویسنده‌ای گزیده‌نویس مواجه بوده‌ایم. نگاهِ پدیدارشناسانه چنین می‌طلبید که بررسی آثار با پرداختن به جزئیات فراوان درباره زندگی و آثار نویسنده همراه باشد. از این رو، توأمان به زوایای زندگی و آثار نویسنده به‌صورت منتشر در سراسر رساله پرداخته شده است. در آن میانه، رابطه بین سکوت‌های زندگی و آثار نویسنده نیز تاحدّممکن معنادار تلقی گردیده و به‌تفصیل بررسی شده است. آنچه در مجموعِ بررسی‌ها به دست آمده است حکایتگر نوعی تناسب و هماهنگیِ بارز میان زبان و اندیشه این آثار است؛ هماهنگی و تناسبی که- طبق یافته‌های این پژوهش- برخاسته از منظر هستی‌شناسانه یکپارچه‌نگر و وحدت‌گرای حاکم بر سراسر زندگی و آثار نویسنده بوده است.