تأمل در آثار نویسندگان مکتب ابنعربی آشکار میسازد که آنان – جدای از مسألۀ وحدت وجود - بر سه مفهوم تأویل، انسان کامل و جهانهای متطابق تأکید فراوانی داشتهاند. اصول عرفانی این نویسندگان مبتنی بر «تأویل» است و تأویل، خود، دارای شؤون و جنبههای مختلفی است. در رسالۀ حاضر، این اندیشه بر مبنای دیدگاههای سه عارف بزرگ این مکتب، یعنی ابن عربی، عزیزالدین نسفی و سید حیدر آملی بررسی شده است. از نظر اینان وجود، امری ذو مراتب است که به طور کلی در سه کتاب آفاقی (جهان)، انفسی (انسان کامل) و مُنزَل (قرآن) خلاصه میشود. قرائت این کتاب باید به نحو تطبیقی صورت بگیرد؛ قرائتی که میتوان از آن تحت عنوان تأویل وجودشناختی یاد کرد. از سوی دیگر تأویل تنها به وسیلۀ انسان کامل میسر است؛ بنابراین انسان کامل به عنوان یگانه عامل فهمِ این سه کتاب (= جهان) در اندیشۀ عارفان این مکتب شناخته میشود. از این نقطهنظر باید انسان کامل را تکاملیافتهترین جلوۀ عالم صغیر دانست که پس از قرائت و تطبیق خویش بر عالم کبیر، تبدیل به انسان کبیر شده است. تأویل نیز در اندیشۀ این عارفان، به هیچ وجه یک روش قلمداد نمیشود، بلکه یک بینش است که در خود حاوی روشی منحصر به فرد به نام «تطبیق» است. در این رساله این جریان وجودشناختیِ مبتنی بر تأویل و تطبیق در اندیشههای این سه عارف بزرگ بررسی شده است. روش تحقیق توصیفی – تحلیلی است و دادهها از طریق مطالعات کتابخانهای جمعآوری و تجزیه و تحلیل شدهاند.