تأویل در گفتمان تصوّف ذوقی، از آن جمله در آثار و اندیشه های عین القضات اصلی بنیادین به شمار می آید . در عرفان فلسفی او که طرحی پلّکانی و مدرج دارد، هر مفهوم ابتدا و انتهایی دارد. سالک از ابتدا به انتها می رسد و در انتها نیز مدارجی را می پیماید تا به نهایت انتها برسد . قوس تاویلی عین القضات در پرتو مراتب سه گانه معرفتی، ادراکیِ «خواندن»، «دانستن» و «رسیدن»، علاوه بر حیثیت معرفت شناختی، بُعد هستی شناختی نیز پیدا می کند . سلسله مراتبی تاویلی که در نهایت منجر به تحول باطنی و گشودگی چشم و دل به ساحت و افق تازه ای می شود. در قوس هرمنوتیکی پل ریکور نیز، مفسر یا خواننده در مواحهه با متن مراحلی را پشت سر می گذارد که عبارتند از: تبیین، فهم، و به خود اختصاص دادن. «تبیین»: ساختار لفظ را مورد بررسی قرار داده وبه نشانی شناسی واژگان توجه دارد. در مرحله «فهم»: مفسر یا خواننده، درصدد کشف ژرفای معنا و حصول به نیت مولف ضمنی متن است. «به خود اختصاص دادن»: مرحله پایانی فهم است که داده های معنایی، سبب تحول مفسّر گردیده و به فهمی متفاوت تر از خویش نائل می شود. ما در این پژوهش، بر آنیم تا میان قوس تاویلی عین القضات و قوس هرمنوتیکی ریکور تناظر برقرار کنیم و ضمن آن که به وجوه متشابه و متفاوت این دو رویکرد تاویلی / هرمنوتیکی اشاره کنیم از قوس تاویلی در نظام فکری عین القضات پرده برداریم.