چکیده
|
سیر تکوین زبان در سنت اسلامی از جنبههای گوناگون مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. توجه به ساختارهای درونی و بیرونی زبان و بهکارگیری آن به شکل دانش هایی چون صرف و نحو، بلاغت، معانی، بیان، تفسیر و تأویل متون مقدس نقش مهمی در تاریخ پیدایش زبان شناسی ایفا کرده است. در سده های آغازین تاریخ اسلام، زبان نزد علمای نحو بهشکل قواعد دستوری کاربرد داشت. اما بعد از آن، گسترش مطالعات زبان شناختی و تفاوت در آرای پژوهشگران حوزه ی زبان زمینهی پیدایش مکاتب بصره و کوفه را فراهم ساخت. مکتب بصره مکتبی معتزلی است که به تبیین علم و فلسفه و ارائهی نظریات جدید در این دو حوزه میپردازد. این مکتب معتقد به نظام مند بودن و انسجام سرشت زبانی است. از سوی دیگر، مکتب کوفه به قرائت نحوی و لغوی و دستوری متون توجه داشته است و در جستجوی تحولات زبان شناختی نبوده است، بلکه داده های از پیش موجود حکمای بصری در رابطه با زبان را مورد بررسی قرار می داد(شریف،1367: 56-55). توجه به زبان، صرف نظر از لایه های بیرونی آن، ساختار درونی و پیچیده ای داشت که نخستین بار توجه فارابی را به خود جلب کرد. فارابی فیلسوف و زبان شناس قرن سوم با رویکردی تازه، به سنت معرفت شناختی و زبان شناختی رجوع داشته است. ورود متون یونانی به سنت اسلامی و پیشرفت نهضت ترجمه بر دغدغه های معرفت شناختی و زبان شناختی وی افزود. مهم ترین دغدغه ی فارابی در مطالعات زبان شناختی چگونگی نسبت میان زبان و ذهن با به کارگیری قواعد منطق است. او از منطق ارسطویی در ساحت تفکر خویش بهره های فراوان می برد. ورستیگ معتقد است فارابی بهحتم از قواعد دستوری منطق یونان در نگارش رساله های دستوری و زبانشناختی خویش بهره برده است. بهزعم وی، فارابی عقیده داشت که دستور زبان مربوط به یک زبان و فرهنگ خاص است، اما در بطن خود دارای مفاهیم مشترک و بنیادینی است که از طریق قواعد منطقی قادر به فهم آن خواهیم بود (ورستیگ،1944: 123 به نقل از ارکان،1380؛ فارابی،1348: 60-59-58). فارابی با ارائهی آرای زبانشناسانهی خود، به نظریهپردازی در حوزهی زبان پرداخته است. دیدگاه وی در ارتباط با نسبت میان زبان و ذهن و بهکارگیری منطق در ارائهی رویکرد های معرفت شناختی و زبانشناختی دیدگاه تازهای است که قرنها بعد در سنت فلسفی غرب مورد توجه قرار میگیرد. رویکرد های زبانشناختی فارابی و توجه به لایه های درونی زب
|