چکیده
|
برنامه درسی و شهر هر کدام دارای کارکردهای آشکار و پنهانی هستند که از نظر ربط منطقی دارای رابطه عموم وخصوص من وجه می باشند. تصور وفرض برنامه درسی بدون کارکرد آماده سازی شهروندانی مسئولیت پذیر،سیاسی،چندفرهنگی و تکثرگرا،اکولوژیک، تکنولوژیک، خلاق، سازنده، دارای روحیات و قابلیت های هنری و بصری و حس زیبایی شناختی،اجتماعی و جمع گرا، ساعی و کوشا و..... برنامه درسی عقیم و شاید بتوان گفت زائد است. چرا که همیشه یکی از دغدغه های صاحب نظران و سیاستگذاران حوزه مطالعات برنامه درسی تربیت شهروندانی است که در تراز جهانی بیاندیشند و در سطح ملی عمل نمایند. جستاری در مفاهیم و مضامینی از قبیل شهروند جهانی، تربیت شهروندی، حقوق و تکالیف شهروندی، شهروند موفق و...نشانه نسبت بین برنامه درسی و شهر در معنای مفهومی آن است. شهر در معنای مفهومی بستری برای همزیستی، همکاری و مشارکت و مسئولیت پذیری است، و این مهم محقق نمی شود مگر در گرو برنامه درسی و آموزشی ای که هم به عنوان تکیه گاه و لنگرگاه شهر عمل می کند و هم به عنوان منشور ودستور کار اداره ، ساماندهی و توسعه همه جانبه شهری. نقطه اوج این رابطه منطقی و تجلیگاه آن مدارسی است که با برنامه درسی منسجم به تربیت شهروندانی در تراز جهانی می پردازند. بنابراین همانگونه که تصور برنامه درسی بدون کارکرد و انتظار تربیت شهروندانی با همه ویژگی ها و مختصات پیش گفته شده، تصوری غیرواقعی و غیر منطقی است؛ به همان نسبت نیز تصور شهر بدون برنامه درسی و آموزشی، شهری بی هویت، بدون چشم انداز و بدون تکیه گاه و لنگرگاه است. در این مقاله با روش تحلیلی به شناسایی و تبیین رابطه بین شهر و مدرسه و کارکردها و انتظارات متقابل شهر و برنامه درسی می پردازد.
|