درسال های اخیر شهرها، هم به لحاظ فرم فیزیکی و هم از نقطه نظر عملکردی، به یک پدیده ی منطقه ای بدل شده اند از این رهگذر، مفهوم مکان، نه تنها جایگاه هستی شناسانه خود را ازدست داد، بلکه منطق و معنای آن در متنی جدید، یعنی در«فضای جریان ها» تفسیر می شود. فقدان استراتژی های توسعه یکپارچه منطقه ای، عدم توجه به رقابت یا همکاری کانون ها و مناطق شهری را در شبکه شهری مازندران مرکزی با چالش های تفرق عملکردی روبه رو کرده است. به نظر می رسد تحت فضای جریانی موجود، پژوهش های صورت گرفته قادر نخواهد بود تمامیت، کارکرد و ساختار شبکه شهری را استان را توصیف کند. براین اساس، هدف پژوهش حاضر بر آن است، تا با بهره گیری از روش توصیفی_تحلیلی و ابزار تحلیل شبکه، ضمن تبیین مولفه ها و شاخص های تحلیل تعامل فضایی، الگوی فضایی عملکردی شبکه شهری مازندران مرکزی را با تحلیل داده های مبدا- مقصدی سال 1397 مورد مطالعه قرار دهد. نتایج حاصل از تحلیل رهیافت های نوین (شبکه مبنا) در شبکه شهری چند مرکزیت مازندران مرکزی گواه، شکل گیری نظام چند مرکزیتی و حتی شبکه ای متعادل در این منطقه است. همچنین، نتایج حاصل از مولفه ها و شاخص های تحلیل شبکه اجتماعی بیانگر آن است که، مرفولوژی منطقه ی چند مرکزیت مازندران مرکزی، دخالت محسوسی در ریخت شناسی این منطقه دارد. زیرا فرم منطقه به گونه ای است که شهرهای مجاور و در همسایگی با شهر بابل از الگوی خوشه ای پیروی می کنند و شکل شبکه ای به منطقه الحاق کردند.