قرآن کریم کتابی برای هدایت بشر به زبان عربی است که فهم آن برای کسانی که عربزبان نیستند تنها از طریق ترجمه میسّر است. با اینکه هیچکدام از ترجمههای قرآن با اصل عربی آن برابری نمیکند و تنها ابزاری برای درک بهتر قرآن است، امّا از آنجا که زبان عربی از جمله کاملترین زبانها و شامل دقایق فراوانی است، لذا ترجمۀ قرآن امری خطیر و پیچیده است که اگر مترجم در ظرایفهای قرآن دقت لازم را نداشته باشد، ترجمۀ او ترجمهای نارسا خواهد بود. این پژوهش درصدد آن است با تکیه بر شیوۀ وصفی تحلیلی، به بررسی نقش و تأثیر ترادف/هممعنایی در بروز ناهمسانیها و نسبت آنها در دوازده ترجمه قرآنی بپردازد، که بهاینمنظور، ترجمۀ دو سورۀ کوتاه شمس و بلد را میان ترجمههای معاصر: انصاریان، آیتی، بهرامپور، خرمدل، خرمشاهی، صادقیتهرانی، فولادوند، قرائتی، مجتبوی، معزی، مکارمشیرازی، و الهیقمشهای بررسی و مقایسه میکند. نتایج این پژوهش نشان میدهد که نسبت شباهتها با تفاوتها در معادلیابی واژگان فارسی این ترجمهها تفاوت معناداری دارد، بهطوریکه درصد تفاوتها بسیار بالاتر از شباهتهاست. بالاترین نسبت تفاوتها میان خرمدل و معزی و کمترین تفاوتها بین فولادوند و صادقیتهرانی است که شاید بهترتیب نشان از کمترین و بالاترین تأثیر و تأثر میان این مترجمان قرآنی داشته باشد و البته تنها ابزار آنها در این ناهمسانیسازیها، پدیدۀ ترادف/هممعنایی در زبان فارسی است.