گفتمان روایی، بازنمود زنجیرهای از رویدادهای واقعی یا خیالی است که بر محوری از زمان چیده شدهاند. روایت، یک داستان یا بخشی از داستان است که ممکن است به زبان آورده شود یا نوشته شود. شناخت روایت به ما کمک میکند که داستان را بهتر بشناسیم و آن را بهتر بنویسیم. ژرار ژنت نظریهپرداز ساختارگرا در دوران معاصر است. این نویسنده و تحلیلگر فرانسوی با پشتوانه فکری و از دو حوزه ادبی صورتگرایان روسی و ساختارگرایان فرانسوی، نظریه ادبی خود را با عنوان روایتشناسی بنیان نهاده است. او در تحلیل روایت پنج عامل اصلی یعنی: نظم، تداوم، بسامد، وجه و صدا را بررسی میکند که سه عامل آن یعنی: نظم، تدوام و بسامد دربرگیرنده زمان هستند و دو عامل دیگر آن یعنی وجه و صدا مربوط به زاویه دید و راوی است. بسیاری از روایت-شناسان، روایت را متنی میدانند که قصّهای را بیان میکند و یک قصّهگو (راوی) دارد. هر داستان با بیان حادثهای شروع میشود که این حادثه به تدریج از سوی راوی در بستر زمان، متن را می-سازد. راوی بر اساس ادراک یا سلیقه هنری خود، بخشهایی از داستان را انتخاب میکند و بخش-هایی از آن را رها میکند. ژراژ ژنت، نویسنده، منتقد و نظریهپرداز فرانسوی است که در آثار خود، چندین دیدگاه در مورد روایت دارد. روایتشناسی، نزدیک به چهار دهه است که به عنوان علمی مستقل و مجزا، در غرب جای گرفته و از آن در مطالعه و بررسی متون ادبی ادبی استفاده میشود. به گفته بساری از محققان، ژرار ژنت فرانسوی کاملترین نظریات را در باب این حوزه دارد. آراء و نظریات دقیق ژنت در حوزه روایتشناسی، به خصوص در مبحث زاویه دید، چنان ظرفیتی دارد که میتوان با استفاده از الگوی روایتشناسی او، متون مختلف ادبی را مطالعه و بررسی کرد. در پژوهش حاضر که به روش وصفی- تحلیلی، مبتنی بر تحقیقات کتابخانهای و جمعآوری اطلاعات، برای پاسخگویی به سوالات تحقیق انجام شده است و در تلاش است که به تحلیل گفتمان روایی در سورههای نمل و روم بر اساس نظریه ژرار ژنت بپردازد. از دستاوردهای این پژوهش میتوان به تحلیل ساختارروایی سورههای نمل و روم، تبیین بافتهای معنایی و ساختار هر دو سوره و نقش روایت در زیبایی معنایی و ظاهری اشاره کرد. یافتههای ما نشان میدهد که در سورههای نمل و روم، با تمامی عناصر موجود در نظریه ژرار ژنت مواجه هستیم که بر اساس انسجام معنایی موجود در این دو سوره در ارتباط با یکدیگر قرار گرفتهاند.