مفهوم «دیگری» به وسیله میخائیل باختین به حوزه ادبیات و نظریههای ادبی وارد شد. باختین در میان انواع ادبی، تنها نوع ادبی رمان آن هم رمانهای داستایفسکی را واجد شرایط گفتوگویی و حضور «دیگری» میپنداشت. بر همین اساس، باختین ژانر حماسی و تراژیک را همچون رمانهای تولستوی فاقد خصلت مکالمهای میداند. او معتقد است بنیاد آثار حماسی بر پایه حذف و طرد دیگری استوارست. در مقاله حاضر کوشیدیم با رویکردی سلبی و ساختارشکنانه به رأی باختین در باب آثار حماسی، نمودهای «دیگری» در شاهنامه را نشان دهیم. این نمودها را در ساحتهای متفاوتی میتوان بررسی کرد که عبارتاند از: )3آفرینش شاهنامه به مثابه نمود صدایی دیگر در برابر صدای حاکم؛ )2شاهنامه تلاقی ژانرهای مختلف در کنار هم؛ )1نهاد پهلوانی در برابر نهاد شاهی؛ )5ازدواج با بیگانگان. همه این مؤلفهها گواهی بر حضور دیگری و وجود چندصدایی و گفتوشنود در شاهنامه است.