امروزه با افزایش قیمت کودهای شیمیایی و نیاز جوامع به غذای سالم، تقاضا برای کودهای زیستی افزایشیافته است. باوجود گذشت سه دهه از دستیابی فناوران ایرانی به تولید صنعتی کود زیستی، همچنان این محصول فناورانه، کمتر از 1% سهم در بازار کودهای کشاورزی کشور دارد. این در حالی است که اثربخشی آن در افزایش عملکرد و کاهش نیاز به کودهای شیمیایی تائید شده است. مطالعه حاضر به این سؤال پاسخ داد که به چه علل اجتماعی علیرغم گذشت این سه دهه، همچنان کود زیستی در جامعه کشاورزی ایران پذیرش ناچیزی دارد. رویکرد روشی این مطالعه، کیفی و از راهبرد مطالعه موردی استفادهشده است. فصل یافتهها در سه سطح آشیانه، نظام فنی- اجتماعی و دورنما تحلیل شده است. قلمرو مطالعه، محدود به بخش کشاورزی ایران و دامنه زمانی آن از ابتدای دهه ۱۳۷۰ تاکنون است. برای پاسخ به سؤال این پژوهش از تلفیق رویکرد تحلیل چند سطحی و رهیافت سرمایهداری رفاقتی بهره گرفتهشده است. نتایج این پژوهش نشان میدهد علیرغم مصوبات دولتها در ادوار گذشته، در سطوح آییننامهای، بودجهای و برنامههای توسعه در خصوص توسعه کشت و تخصیص یارانه به کود زیستی، به علت تعارض منافع ساختاری متولی تأمین و توزیع کود در کشور، عملکرد مؤثری از سوی این نهاد مشاهده نمیشود. گرهخوردگی سیاست خودکفایی در محصولات کشاورزی بهعنوان دورنمای ثابت در این سه دهه با تأمین یارانهای کود شیمیایی در قالب واردات و نیز اجتماعی شدن توزیع کود یارانهای در میان کشاورزان، پیکربندی جدید در نظام فنی- اجتماعی کود را ناممکن ساخته است. وزارت جهاد کشاورزی و وزارت بهداشت با عدم ارائه اطلاعات و آگاهیبخشی در خصوص باقیمانده آلایندههای شیمیایی در محصولات کشاورزی، تقاضا برای مصرف محصولات سالم را تحریک نکرده و متعاقباً حساسیتها نسبت به کاهش مصرف کود شیمیایی و افزایش مصرف کودهای زیستی تغییری نداشته است. وزارت جهاد کشاورزی اجازه همگرایی و ترکیب آشیانههای سیاستی، فناوری و بازار کود زیستی را نمیدهد و در قلمرو اختیارات خود، انحصاری قانونی را حاکم کرده است. درعینحال موانع انتشار کود زیستی را قیمت بالای آن، فقدان اثربخشی در عملکرد و موانع کاستی پذیرش آن را خردهمالکی، سالخوردگی و تحصیلات پایین جامعه کشاورزی ایران قلمداد میکند؛ موضوعی که در میدان عمل صحت نداشت.