ترس را می توان به نوعی بنیان تمدن بشری دانست. ترس،به تکوین پیشرفت تمدن جامعه انسانی کمک کرده و سرعت بخشیده است،مسائلی به مانند روند پیشرفت شهرنشینی،قوانین و نهادهای اجتماعی و غیره . ترس،در نظریات و آراء اندیشمندانی چون ساموئل هانتینگتون،زبیگنیف برژینسکی و رابرت دی کاپلان ابعاد گسترده تری دارد. چرا که در آراء آنها ترس سیاسی از تعارضات و اختلافات بین جوامع نشأت می گیرد. بدین معنا که اختلافات و خشونت های موجود در جنگ ها و تعارضات میان کشورهای مختلف منشأ اصلی ترس سیاسی شناخته می شود. بعنوان مثال ترس شهروندان آمریکایی از اقدامات تروریستی در واقع واکنشی به حملات یازده سپتامبر و جنگ میان آمریکا و اسلام رادیکال است. به این منظور ترس از جنبه سیاسی درابعاد بین المللی موردکاوش وبررسی قرارمیگیرد. هدف این پژوهش بررسی جایگاه و مفهوم ترس در سیاست بین الملل در آراءاندیشمندانی چون ساموئل هانتینگتون،زبیگنیف برژینسکی و رابرت دی کاپلان می باشد. پدیده ترس در نظام بین الملل چه جایگاهی در شکل دهی به آراء سیاسی بین المللی اندیشمندانی چون ساموئل هانتینگتون،زبیگنیف برژینسکی و رابرت دی کاپلان دارد؟ در پاسخ به این سوال این فرضیه تبیین می شود: جایگاه ترس در آراء سیاسی بین المللی ساموئل هانتینگتون و زبیگنیف برژینسکی و رابرت دی کاپلان در مواجهه با پدیده های مختلف عرصه سیاست بین الملل از جمله پدیده جهانی شدن وغیره مشهود است.ترس از برهم خوردن موازنه قدرت و کاهش قدرت ایالات متحده آمریکا و ظهور چین در صحنه نخست عرصه بین الملل بعنوان قدرت برتر در ارائه نظریاتی چون برخورد تمدنها از ساموئل هانتینگتون و یا نظریه برخورد منافع با به حداقل رسیدن احساسات ناسیونالیستی از زبیگنیف برژینسکی جایگاه مهمی دارد.