روایت وارده از اهل بیت (علیهم السلام) دو گروهند، برخی مربوط به آیات احکام و برخی مربوط به آیات معارف. در روایات احکام، چه در احکام الزامی (واجب و حرام) و چه در احکام غیر الزامی (مستحب و مکروه)، ظاهر حدیث حجت است ولی در معارف اگر مثلا خواستیم بفهمیم،«لوح» چیست، «عرش» یعنی چه و «ملک» کدام است؟ ظواهر روایات حجت نیست. مثلاً روایتی که عرش را برای ما معنا می کند، درصورتی حجیت دارد که سه شرط داشته باشد: الف - از حیث سند قطعی باشد مثل اینکه متواتر یا خبر واحد محفوف به قرینه قطعیه باشد. ب - جهت صدور ورایت برای بیان معارف واقعی قطعی باشد نه از روی تقیه و مانند آن . ج - دلالتش نص باشد نه ظاهر . اگر روایاتی این سه شرط را داشت و مفید جزم و یقین بود حتی در اعتقادات و اصول دین (غیر از اصل مبدأ) هم معتبر است ولی اگر مفید جزم نبود،در مانند لوح وقلم و کیفیت آفرینش آسمان و زمین و مانند آن که اعتقاد به آنها شرط ایمان نیست می تواند به عنوان احتمالی ظنی راهگشا باشد و به همین معیار هم می توان به صاحب شریعت اسناد داد ولی نمی توان به طور جزم گفت که نظر اسلام در این زمینه چنین است. چون ادله حجیت خبر واحد مربوط به احکام عملی است که در آنها به ظن معتبر می توان اعتماد کرد .