موقعیت جغرافیایی، سابقه تمدنی، مذهب تشیع و نیز اکتشاف نفت در قرن اخیر جایگاه ویژهای را در جهان برای ایران ایجاد نمود. در دوران پهلوی دوم با نفوذ گسترده آمریکا، حکومت ایران تبدیل به ژاندارم منطقه و متحد استراتژیک غرب به رهبری ایالات متحده شد. با وقوع انقلاب اسلامی، ایالات متحده که منافع استراتژیک خود در منطقه را در معرض خطر میدید، از طریق نفوذ، تحریم، تهدید، کودتا، تحریکات قومی و در نهایت جنگ تحمیلی به واسطه عراق در راستای شکست انقلاب و اعاده نظم پیشین بر آمد. گسترش دامنه جنگ نیز زمینهساز نقش یابی هر چه بیشتر ایالات متحده در عرصه میدانی و فشار بر ایران برای پایان دادن به جنگ شد. لذا چگونگی این نقش یابی در جنگ و همچنین دلایل آنها در این تحقیق مورد بررسی قرار خواهد گرفت. یکی از بهترین نظریههایی که میتواند شرایط حاکم بر نظام منطقهای و ساختار نظام بینالملل را در شرایط جنگ عراق علیه ایران بعد از انقلاب را تشریح نماید، نظریه نوواقعگرایی میباشد، که در این تحقیق از آن استفاده شده است. در این پژوهش از روش استناد به متون و مستندات تاریخی استفاده شده و با تحلیل دادهها، نتیجه حاصله حاکی از آن است که تنها ضعفهای ایران پس از انقلاب و همچنین قدرت عراق و روحیه جنگ طلبی صدام، از عوامل بروز جنگ نبوده و حمایت ایالات متحده از صدام که به مرور حتی در اواخر جنگ کاملا آشکار میگردد، مسبب اصلی این جنگ بوده است.