نقد کهنالگویی که از شاخههای نقد اسطورهای است، از رویکردهای مهم در حوزهی پژوهشهای ادبی به شمار میرود. از نظر یونگ کهنالگوها در اسطوره تبلور پیدا میکنند. منظومههای عاشقانه بخشی از هویت ملی ایران به شمار میروند که در طی دوران حفظ شده و به صورت مکتوب و منظوم درآمدهاند. در این پژوهش، که به روش کیفی و شیوۀ توصیفی –تحلیلی انجام گرفته است، دو منظومهی «ویس و رامین» و «خسرو و شیرین» از نظر بنمایههای اسطورهای و بر اساس نظریهی کهنالگویی یونگ، بررسی شدهاند. پژوهش ما نشان میدهد قهرمانان هر دو منظومه سفری مشابه را آغاز کرده و با گذر از مراحل سفر قهرمان و با یاری پیر خرد و آنیما سرانجام به هدف اصلی رسیدهاند. کهنالگوهایی که در این دو داستان قابل بررسی و تحلیل شدهاند عبارتند از: پیر خرد، زن وسوسه گر، آنیمای مثبت و منفی، مادر مثالی، سایه. در مقایسهی میان بنمایهها و تصاویر بازتاب یافته در این دو منظومه، کهنالگوی سایه در منظومه ویس و رامین نمود بیشتری دارد و در خسرو و شیرین کهن الگوی پیر خرد حضور پررنگتری. با توجه به این که شخصیت خسرو و شیرین با شخصیت ویس و رامین تفاوت دارد، نوع سفر آنها و آزمونها نیز با تفاوتهایی روبهرو است، ولی نتیجه و انجام آن تفاوتی ندارد و ازدواج با خدای بانو که آخرین مرحله تکامل است در هر دو منظومه اتفاق می افتد که با سرکوب سایه ها همراه است.