یکاری یکی از مشکلات مهم اقتصادی کشورها بوده و یافتن راه های کاهش آن همواره مورد توجه محققین و سیاستگذاران بوده است. "اوکان" به رابطه تجربی منفی میان تولید و بیکاری دست یافت. از آن زمان مطالعات متعددی پیرامون چگونگی اثرگذاری بیکاری بر تولید در چارچوب قانون اوکان انجام گرفته؛ ولی نتایج میان کشورها و در زمانهای رونق یا رکود متفاوت است. از آنجایی که هر نتیجه با دلالت سیاستی مجزایی همراه هست، بازبینی مجدد این قانون تجربی با به کارگیری روشهای نوین اقتصادسنجی ضروری به نظر میرسد. این پژوهش با بهکارگیری رهیافت چرخشی مارکوف اعتبار قانون اوکان در اقتصاد ایران را بر پایه داده های سال های 1396:4 – 1357:1 از منظر نا متقارنی درون رژیمها بررسی کرده است. نتایج نشان میدهند که اثرگذاری بیکاری بر تولید نامتقارن و غیرخطی است؛ به گونهای که در دورهی رونق، تغییرات بیکاری بر شکاف تولید اثرگذار نیست؛ ولی در هنگام رکود، تکانهی مثبت و منفی اثری معنادار و نامتقارن بر شکاف تولید دارند؛ به این معنی که کاهش بیکاری با شدت بیش تری شکاف تولید را تحت تأثیر قرار می دهد.