انرژی به عنوان یکی از مهمترین عوامل تولید و همچنین به عنوان یکی از ضروریترین محصولات نهایی، جایگاه ویژهای در رشد و توسعه اقتصادی کشور داراست. از سوی دیگر با توجه به حجم و گستردگی مصرف منابع انرژی در ایران و همچنین تاثیرات سوء مصرف انرژی بر آلودگی هوا و تغییرات آبو هوایی، برنامهریزی برای مصرف انرژی اهمیت فراوان داشته و باید با دقت بسیار انجام گیرد. 36 تا 45 درصد از انرژی وارد شده به جوامع در ساختمانهای مسکونی استفاده میشود. بر این اساس پایداری مسکن گامی مهم در دستیابی به توسعه پایدار تلقی میشود. معماری گذشته ایران با تکیه به تجربه و تکنیک ساخت و به وسیله مصالح بومی، راه و روشهایی منطقی جهت برآورده شدن شرایط آسایش انسان ابداع نموده بود. اما امروزه به سبب افزایش قیمت زمین، افزایش جمعیت، افزایش قیمت مصالح، به وجود آمدن وسایل تهویه مطبوع، استفاده از انرژیهای فسیلی و . . . پایبندی به این اصول بسیار کاهش یافتهاست. شهر نور نیز از این روند مستثنی نبوده به گونهای که با مقایسه بافت سنتی آن با ساختوسازهای جدید تفاوت فاحشی میان آنها به چشم میخورد. این تفاوت نه تنها در راستای تغییرات مثبت و حرکتی رو به جلو نبوده، بلکه کاملا بدون توجه به تجربیات گذشته، اقلیم و وضع طبیعی موجود و اصول توسعه پایدار در حال شکل دادن به کالبد شهر هستند. این پژوهش تلاش دارد تا وضعیت مصرف انرژی و میزان اثرپذیری آن از ویژگیهای شکلی بلوک را مورد سنجش قرار دهد. هدف از این تحقیق هدف ارائه الگویی مناسب در طراحی بلوکهای شهری در شهر نور با هدف استفاده بهینه از انرژی و پاسخ به این پرسش است که در صورت رعایت این الزامات، تا چه میزان در مصرف انرژی صرفهجویی صورت خواهد پذیرفت. در این پژوهش ابتدا با بررسی دیدگاههای صاحبنظران در حیطه نظری به استخراج اصول ارزشمندی مبادرت ورزید شد که در تشخیص و ارائه شاخصهایی برای برنامهریزیشهری با هدف کاهش مصرف انرژی قابل استفاده باشند. کشیدگی شرقی- غربی اعیان، کشیدگی شمالی- جنوبی عرصه با نسبت اضلاع یک دوم تا یک-سوم، کشیدگی شرقی- غربی بلوک و رعایت فاصله 2.4 برابر ارتفاع بنا، بین دو ساختمان از جمله اصولی است که از مطالعات کتابخانهای بدستآمدهاند. پس از شناخت ویژگیهای اقلیمی و کالبدی شهر نور، تعداد بلوکها به منظور ارزیابی میزان مصرف انرژی مشخص شدند. با مشخص شدن بلوکها، سعی بر آن بوده با اعمال تغییراتی در اعیان، عرصه و بلوک، در حوزه اندازه، ابعاد، کشیدگی، فرم، جهتگیری و ارتفاع با اصول استخراج شده همسو شوند. در نهایت میزان مصرف انرژی در وضع موجود و حالت اصلاحی در سه بخش روشنایی، گرمایش و سرمایش محاسبه قرار گرفت. مقایسه میزان مصرف انرژی در دو حالت، نشان دهنده کاهش حدودا 15 درصدی مصرف در حالت اصلاحی است که بخش اعظم آن مربوط به کاهش بار گرمایشی ساختمان به علت بهرهگیری بیشتر از گرمای خورشید در فصول سرد سال است. نکته درخور توجه اما افزایش میزان انرژی مورد نیاز برای سرمایش در فصول گرم سال است. این افزایش مصرف، از تغییر در فرم و کشیدگی شرقی- غربی بنا نشات میگیرد. با استناد به این دادهها میتوان نتیجه گرفت قواعدی نظیر کشیدگی شرقی- غربی اعیان و بلوک و رعایت فاصله مناسب منجر به کاهش مصرف انرژی خواهند شد. اما نسبت اضلاع عرصه میبایست عرصه بین یک دوم تا یک درنظر گرفتهشود. همچنین بخشی از ضوابط و قواعدی که در حال حاضر در حوزه ساختو ساز و به طور خاص بخش مسکونی، به اجرا در میآیند با قواعد مذکور همخوانی ندارند.