پانترکیسم به مثابه ایدئولوژی توسعهطلبانهای که سرشتی الحاقگرایانه دارد، تهدیدی برای ژئوپلیتیک قومی منطقه و تمامیت ارضی کشورهای دارای مناطق ترکزبان جلوه میکند. سوال اصلی پژوهش حاضر این است که چگونه میتوان منطق توسعهطلبی ارضی پانترکیستی را از منظر نوع نگرش به ناسیونالیسم تحلیل نموده و به خنثیسازی آن اندیشید؟ در پاسخ به سوال مذکور، این فرضیه قابل طرح است که گرایش توسعهطلبانه پان-ترکیسم ریشه در ناسیونالیسم ایدئولوژیک آن دارد؛ ناسیونالیسمی که با توجه به پایهریزی بر برداشتی قومی- فرهنگی از ملت به الحاقگری و تحریک تجزیهطلبی اقوام ترکزبان در منطقه و مشخصاً ایران میانجامد. در مقابل، سیاستهای خنثیساز را میتوان با اتخاذ رویکرد مدنی به ناسیونالیسم، یعنی برداشت سیاسی از ملت، طراحی کرد. به منظور توجیه این فرضیه، پژوهش حاضر از یک چارچوب نظری ترکیبی استفاده میکند؛ چارچوبی که «ارتباط میان ایدئولوژی و عمل» و «دوگانه ناسیونالیستی (قومی و مدنی)» ارکان آن را تشکیل میدهند. پژوهش حاضر با اتکا به منابع کتابخانهای و اینترنتی به جمعآوری دادهها و با روش توصیفی- تحلیلی به ساماندهی آن میپردازد.