با شروع پژوهشهای باستانشناسی ایران در قرن بیستم، نقش حوزۀ جغرافیایی غرب ایران و زاگرس مرکزی در ارتباط بین نواحی میانرودان و بخشهای مرکزی فلات ایران بهعنوان دو بستر مهم شکلگیری تمدنهای جنوب غرب آسیا، توجه گروه کثیری از باستانشناسان داخلی و خارجی را به خود جلب کرد و سرآغاز روند مطالعات باستانشناسی این حوزه شد. در این میان حدود سیاسی استان کرمانشاه که بخش قابل توجهی از نواحی زاگرس مرکزی را در برگرفته اهمیتی بهسزا داشت، امّا دشت گیلان غرب در منتهیالیه غربی این منطقه و دامنههای زاگرس مرکزی در نزدیکی سرزمین میانرودان، علیرغم بهرهمندی از نقشی کلیدی در شکلگیری یکی از مهمترین محورهای ارتباطی دنیای باستان، ازنظر پژوهشهای باستانشناختی، علیرغم اهمیت آن، مغفول مانده است. وسعت نهچندان زیاد این دشت در قیاس با حوزۀ جغرافیایی زاگرس مرکزی؛ اگرچه احتمال حصول نتایج نو و متفاوت را کمرنگ میکند؛ امّا با اینهمه نمیتوان از اهمیت و جایگاه ویژه این منطقه در شکلدهی مناسبات فرهنگی و روابط تمدن ساز حوزۀ جنوب غرب آسیا چشم پوشید. پژوهش حاضر بهعنوان بخشی از طرح باستانشناسی دشت گیلان غرب (بخش مرکزی) به دنبال دستیابی به پاسخ این سؤال است که کدام عوامل محیطی در توزیع فضایی محوطههای اشکانی منطقه گیلان غرب تأثیرگذار بودهاند؟ مقایسه تطبیقی و گاهنگاری نسبی صورت گرفته بر اساس نمونه سفالهای جمعآوریشده طی این طرح منتج به شناسایی 29 محوطه و استقرار قابل انتساب به دورۀ اشکانی، در این حوزه بود. هدف از انجام این پژوهش مطالعه الگوی استقراری محوطههای اشکانی شناسایی شده در دشت گیلان غرب با نرمافزار GIS و تحلیل تأثیر عوامل محیطی چون ارتفاع و امکان دسترسی به منابع آبی، پوشش گیاهی منطقه، آبوهوای منطقه، دسترسی به مسیرهای ارتباطی و شیب سطحی زمین بر الگوی پراکندگیهای این محوطههاست. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و بر اساس مطالعات میدانی و کتابخانهای به سرانجام رسیده است. الگوی پراکندگی محوطهها از دهستان حومه تا چله و دیره بهصورت خطی در امتداد رودخانهها و منابع آبی برای افزایش سهولت دسترسی به آب و در نزدیکی زمینهای مرغوب برای کشاورزی و مراتع برای چرای دامها، نشان از این مهم دارد که احتمالاً الگوی معیشتی در این دوره بر پایه کشاورزی آبی/ دیمی و گلهداری شکل گرفته است.