ایجاد و پرورش مهارت های یادگیری خودراهبر به یکی از اهداف آموزش بزرگسالان در چند دهۀ اخیر بدل شده و شهروندان امروزی، نیازمند فراگیری و کسب اطلاعات جامع در این خصوص و یا بهتر بگوییم، یادگیری مهارت های فن آوری اطلاعات و ارتباطات هستند، تا بتوانند، از خدمات الکترونیکی استفاده کنند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه دانش شهروند الکترونیک با یادگیری خودراهبر دانشجویان دانشگاه مازندران و دانشگاه علوم پزشکی بابل بوده و تحقیق از نظر هدف، کاربردی و از حیث روش تحقیق، توصیفی- پیمایشی می باشد. جامعه آماری تحقیق شامل دو دسته بشرح: 1. دانشجویان دانشگاه مازندران در تابستان سال 1397، به تعداد 11960 نفر (در 13 دانشکده این دانشگاه) و 2. دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بابل در تابستان سال 1397، به تعداد 3410 نفر ( در 8 دانشکده) و روش نمونه گیری، به صورت طبقه ای نسبی چند مرحله ای بوده و با استفاده از جدول کرجسی– مورگان، تعداد نمونه، 372 نفر برای دانشگاه مازندران و 345 نفر برای دانشگاه علوم پزشکی بابل، تعیین گردید. داده ها از طریق نرم-افزارSPSS مورد بررسی قرارگرفت. برای تحلیل داده ها از آزمون چاو و آزمون Z - فیشر استفاده گردید. آزمون فرضیه اصلی تحقیق نشان داد، مهارت های فنی (TS)، آگاهی محلی / جهانی (LGA)، دیدگاه انتقادی (CP)، چشم انداز انتقادی (IPA) و عاملیت شبکه (NA) با یادگیری خودراهبر در دو دانشگاه مازندران و دانشگاه علوم پزشکی بابل استان مازندران، رابطه معنادار و مثبتی داشته، ولی میزان ارتباط در بین دانشجویان دو دانشگاه، تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشته است. در فرضیه های ویژه پنجگانه؛ با توجه به مقدار Sig. و آزمون Z- فیشر، میزان ارتباط بین مهارت های فنی (818/0 و 23/0-)، آگاهی محلی / جهانی (344/0 و 87/0-)، دیدگاه انتقادی (596/0 و 53/0) و چشم انداز انتقادی (711/0 و 37/0) با یادگیری خودراهبر در بین دانشجویان دو دانشگاه اختلاف معنی داری مشاهده نشده و شدت ارتباط بین متغیرها در بین دانشجویان دو دانشگاه تقریبا مشابه هم بوده است. تنها؛ میزان ارتباط بین عاملیت شبکه و یادگیری خودراهبر (017/0 و 37/2) در بین دانشجویان دو دانشگاه اختلاف معنی داری داشته و این ارتباط در دانشگاه مازندران؛ بطور معنی داری بالاتر است. در پایان با توجه به نتایج حاصل، به منظور بهبود وضعیت یادگیری خودراهبر دانشجویان از طریق دان