یکی از اهداف مهمی که دولتها باید در نظر داشته باشند، اتخاذ سیاست مالی به گونهای است که به کاهش فقر منجر شود. یک نظام مالی را به شرطی میتوان فقیرگرا تلقی کرد، که عملکرد آن به نفع فقرا باشد. در بسیاری از کشورها، دولتها دانسته یا ندانسته، سیاستهایی را اتخاذ میکنند که به نفع ثروتمندان است. در نتیجه، کاهش فقر به کندی انجام میگیرد، درحالیکه امحائ فقر یک هدف ملی و بینالمللی است. با توجه به اهمیت موضوع و در راستای هدف کاهش فقر، در این مقاله، به ارزیابی یکی از سیاستهای مالی دولت برای کاهش فقر پرداخته شده است. از این رو، ابتدا با توجه به روش کاکوانی و سان، کشش قیمتی فقر برای کالاهای خوراکی مشمول یارانه و مالیات برای دو منطقه شهری و روستایی در سال 1383 محاسبه شده است. این کشش، اثر کل تغییرات قیمت بر فقر را نشان میدهد. اثر کل، مجموع آثار درامدی و توزیع مجدد است. در حقیقت، اثر توزیع مجدد تعیین میکند که آیا تغییرات قیمتی به نفع فقراست یا به ضرر آنها. سپس با محاسبه شاخص اصلاح قیمتی فقر، در مورد این که چه کالاهایی باید مشمول مالیات یا یارانه باشند، قضاوت شده است. این شاخص برای نسبتهای شکاف فقر و شدت فقر محاسبه شد. نتیجه عمده بهدست آمده، حاکی از آن است که افزایش قیمت همه گروههای کالایی، بیشتر به ضرر فقراست تا ثروتمندان و لذا باید کالاهای مشمول مالیات از مالیات معاف شوند و کالاهای یارانهای باید همچنان مشمول یارانه باشند. ضمناً باید توجه داشت که تحلیلها و نتایج این تحقیق بدون توجه به مقوله کارایی است و صرفاً توزیع مجدد مورد توجه بوده است.