زندگینامه خودنوشت، یکی از اشکال روایت است که از یک سو تاریخ را مینگارد؛ زیرا حقایق و رخدادهای تاریخی را در دل خویش نهان دارد و از سویی دیگر شبیه داستان است، زیرا در آن اشخاص زندگینامه همانند شخصیتهای رمان و داستان وصف میشود ، راویای دارد که به شرح و بیان رخدادها میپردازد، زمان و مکان، کانون روایت هم نقش بارزی در پیشرفت زندگی نامه دارد، همانگونه که عنصر سازنده داستان است. از این رو با توجه به شباهت زندگینامه خودنوشت، با داستان به بررسی تکنیک ساختار روایی زندگی نامهخودنوشت قصه حیاتی اثر احمد لطفی السید پرداخته میشود تا ضمن درک درست از عناصر روایی، بستر مناسب برای درک و تولید معنا از زندگینامه وی ایجاد شود. رهآورد پژوهش پیش رو با رویکرد توصیفی- تحلیلی و با هدف آشنایی با تکنیکهای روایی خودنوشت رمان قصهحیاتی نشان میدهد که راوی بر اساس مقتضای زندگینامه به سیر گاهشمارانه و تقویمی رخدادها میپردازد، همچنان که به خاطر آشنایی وی با ساختار داستان، در مواردی، حرکت خشک و تقویمی رخدادها را در هم میشکند و از طریق بازی با زمان(گذشتهنگری و آیندهنگری) هنر روایتگری خویش را به منصه ظهور میگذارد. همچنان که کاربرد هنری و زیبا از عنصر تداوم مانند توصیف، گفتگو، خلاصه و حذف، شتاب داستان را دستخوش دگرگونی قرار میدهد. هر چند که در عنصر تداوم و بیشتر در قسمت توصیف، راوی از پیچدهگوییهای زبانی و آرایههای ادبی استفاده نمیکند و با زبان ساده و شیوا به شرح رخدادها میپردازد که تا اندازهای بیانگر تفاوت زندگی نامه با داستان است .بسآمد با انواع خود، در زندگینامه نقش تثبیت معانی در ذهن خواننده را دارد. بازنمایی گفتار و اندیشه نیز آیینهای است که نویسنده به وسیله آن، دغدغههای خود و جامعه را به منصه ظهور میگذارد. بدیهی است که در عنصر بازنمایی گفتار، صدای راوی در بیشتر موارد یکهتاز روایت است که البته اقتضای خودنوشت –رمان است. کانونگر در سرتاسر رمان، درونی است و علم و دانشی هماندازه شخصیت دارد؛ اما گاهی در سطح خرد داستان، کانونگری را به شخصیتهای دیگر میسپارد تا مخاطب برای لحظاتی با دید و بینش شخصیت به پدیدهها بنگرد. راوی در این داستان اول شخص مفرد است که به دو شکل راوی ناظر(اول شخص دانای کل) و راوی قهرمان(من تجربه)گر نمایان است که گاهی راوی ناظر به خاطر استرس و نگرانی یا عدم دانش راوی قهرمان(من تجربهگر) در زندگینامه ظاهر میشود و جریان داستان را برای مدتی کوتاه به دست میگیرد. راوی به دو شکل مستقیم و غیر مستقیم به شخصیتپردازی در زندگینامه خودنوشت میپردازد که در روش مستقیم، با بیانی روشن و صریح به معرفی شخصیت میپردازد و خواننده نیز تلویحا، این تعاریف را میپذیرد و در روش غیر مستقیم، نیز از طریق کنش، گفتگو، ظاهر به بیان معرفی اشخاص داستان در زندگینامه خویش همت میگمارد که البته در این موارد نیز، گزارشگری راوی در حین پرداخت شخصیت نمایان است. راوی همچنان که به بررسی مکانهای روایی میپردازد، تنها به ویژگیهای طبیعی و فیزیکی بسنده نمیکند، و از دل این توصیفها، اندیشه و دغدغههای فردی و اجتماعی خویش را نیز به تصویر میکشد.