مفهوم «متن» یکی از مهم ترین موضوعاتی است که در مرکز توجه نحله های مهم فکری معاصر قرارگرفته است. متفکران حوزه های مختلف فکری همچون بینامتنیت، هرمنوتیک مدرن، نشانه شناسی و غیره تلقی رایج نسبت به مفهوم «متن» را دگرگون کرده و تلقی جدیدی از آن ارائه داده اند. دستاورد این حوزه ها در پژوهش های مربوط به هنر نیز بکار گرفته شده است. با گسترش مفهوم متن، نوشتار (نشانه های زبان شناسی) تنها مصداق متن نبوده و هر پدیده ی تأویل پذیری را می توان به مثابه ی متن در نظر گرفت. ازاین رو هر پدیده ی دارای ماهیت متنی را با به کارگیری روش های خوانش متن، می توان مورد خوانش قرار داد. در این پژوهش تلاش شده است تا با اتکا به تلقی جدیدی که حوزه های بینامتنیت، هرمنوتیک مدرن و نشانه شناسی از مفهوم متن ارائه کرده اند نحوه ی برخورد کارگردان با متن و تأثیراتی که این تلقی بر آن خواهد داشت در پروسه ی خلق یک اثر نمایشی مورد تحلیل قرار بگیرد. کارگردان برای خلق یک اثر نمایشی ناگزیر با دو متن عمده مواجه است: اول متن نمایشی و دیگری نظریه-های تئاتری که سبک و شیوه ی اجرا را مشخص خواهد کرد. در این پژوهش تأثیر تلقی جدید از متن در مواجهه ی کارگردان با این دو متن موردبررسی قرارگرفته است. در بخش اول سپهر نشانه ای به عنوان یک ابزار جدید برای تحلیل متون دراماتیک موردبررسی قرارگرفته و نمایشنامه «غروب در دیاری غریب» نوشته بهرام بیضایی با این رویکرد مورد تحلیل و خوانش قرارگرفته است. در بخش دوم برای بررسی تأثیر تلقی جدید از متن بر خوانش نظریه های هنری و زیباشناختی، نظریه ی «فاصله گذاری» برتولت برشت به عنوان یکی ازنظریه های مهم در تئاتر همراه با نظریه ی زیباشناختی افلاطون و ارسطو از دو منظر تلقی سنتی و جدید از متن، موردمطالعه ی تطبیقی قرارگرفته است.