کارل گوستاو یونگ معتقد است انسان علاوه بر ناخودآگاه شخصی از ناخودآگاه دیگری نیز برخودار است که شامل میراثی از گذشتگان و تجربیات مشترک بشر است و مربوط به قوم یا ملت خاصی نیست و آن را ناخودآگاه جمعی نام نهاده است. ناخودآگاه جمعی در تفکر یونگ شامل محتویاتی با عنوان کهنالگوهاست. از جمله مهمترین کهنالگوها آنیما و آنیموس است، که هر کدام به ترتیب نشانگر زنِ روان مرد و مردِ روان زن که نیمه پنهان وجود مرد و زن هستند، اعمال و رفتار فرد را شکل میدهند. اگر انسان به این جنبه وجودی خویش آگاهی یابد و از آن کمک بطلبد، در زندگی خویش عملکرد بهتری خواهد داشت. این کهنالگوها زمینهای را در نقد ادبی معاصر فراهم آوردهاند تا با شناخت و کشف آنها بتوان آثار ادبی را واکاوی و بررسی نمود. در این پژوهش تلاش نگارنده بر این بوده تا به کمک روانشناسی تحلیلی یونگ و تفکر کهنالگویی وی، دو رمان "أنا شهیره" و "أنا الخائن" از نور عبد المجید نویسنده معاصر مصری را بررسی و نمونههای کهنالگوهای آنیما و آنیموس در شخصیتهای اصلی داستان را تحلیل کرده و نمودهای مثبت و منفی آنها را تبیین نماید. شیوه انجام این پژوهش توصیفی-تحلیلی بوده، بهگونهای که با مراجعه به منابع کتابخانهای و جمعآوری اطلاعات به استخراج نمونهها از متن دو رمان و شرح آنها پرداخته است. یافتههای این پژوهش بیانگر آن است که دو کهنالگوی آنیما و آنیموس به طور واضحی بر جریان داستان تاثیر دارند و جهتدهی اصلی داستان بر مبنای همین موضوع شکل گرفته است. بررسی دادهها نشان میدهد نمونههای آنیموس در أنا شهیره نسبت به نمونههای آنیما در أنا الخائن بیشتر است. آنیموس مثبت به شکل پدر، شجاعت و جسارت، صلابت و قدرت، تفکر و منطق، تحصیل و اشتغال، معشوق آرمانی، آسمان و جمعی بودن به تصویر کشیده شده است و آنیموس منفی نیز به صورت لجاجت، خشونت و عصبانیت، انتقام و نفرت، تک بعدی شدن، پوچی و ناامیدی و مرگ بروز یافته است که نمونههای آنیموس مثبت نسبتا بیشتر از منفی دیده میشود. در بررسی نمونههای آنیمای مثبت تنها آنیما به شکل معشوق بروز یافته است و آنیمای منفی در قالب مادر، پرستاری، تاریکی، درخت، مار، خیانت و عفریت مرگ دیده میشود و آنیمای منفی نسبت به آنیمای مثبت در داستان أنا الخائن از بسامد بیشتری برخوردار است.