پژوهش در باره چگونگی پیشرفت عقل وعلم و چگونگی تحول آن درطول تاریخ بشر و در فرد از علایق اصلی پیاژه بوده و بنابر این او را کانت معاصر مینامند و بر اساس این انگیزه به تحقیق در زمینه های معرفت شناسی و روانشناسی تکوینی و روانشناسی کودک پرداخته است .هدف این پژوهش بررسی چگونگی تاثیرپذیری اندیشه روانشناختی و تربیتی پیاژه از نگرش فلسفی اوست. برای انجام این کار محقق کوشیده است تا با مطالعه مجموعه متونی که در اختیار او بوده است به روشن سازی مناسبات میان فلسفه پیاژه و آرای روانشناختی و تربیتی او بپرداز. محقق در انجام این پژوهش از روش توصیفی، استنباطی و انتقادی به فراخور بحث استفاده کرده است. داده ها نیز از طریق مطالعه منابع مربوط و ثبت آنها در برگه های یادداشت جمع آوری گردید. یافته ها نشان داد که رویکرد فلسفی پیاژه سخت تحت تاثیر فلسفه نقدی کانت قرار دارد. خمانگونه که کانت شناخت حاصل تعامل داده های حسی و مقولات ذهنی می دانست پیاژه نیز بر آن است که شناخت جهان همواره بر پایه طرحوارهای درونی آغاز و گسترش می یابد. دو مکانیسم جذب و انطباق نحوه مواجه کودک انسانی - و به نحو کلی هر انسانی - را با محیط بازتاب می دهد. بر همین اساس است که روانشاسی مورد نظر او شناختی و دامنه شناخت نیز وابسته به امکانهای کودک است که در مراحل چهارگانه رشد آشکار می شود. بر همین اساس نیز دیدگاه تربیتی او مملو از اشاراتی است به آموزگاران و برنامه ریزان که به هنگام نگارش کتاب های درسی و استفاده از روش های دتدریس به توانایی های رشدی دانش آموزان توجه نمایند. با این حال در چند دهه گذشته آرای پیاژه از سوی دیگر روانشناسان مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.