تربیت مدنی به عنوان یکی از ابعاد تربیت، نقش بسزایی را در انتقال دانشها، ارزشها و نگرشها به نسل نو، برعهده دارد و متاثر از فلسفه و ارزشهای حاکم بر هر جامعهای میباشد. پژوهش حاضر، به بررسی انتقادی تربیت مدنی از دیدگاه سنتگرایان و نواندیشان میپردازد. این پژوهش که از پارادیم اننقادی بهره جسته، از نظر هدف در زمرهی پژوهشهای کاربردی، از حیث ماهیت نظری و از نظر روش نیز، توصیفی-تحلیلی میباشد که درآن ابتدا سعی شده است با استفاده از مقالات و کتابهای مربوط، مقدمهای نه چندان مختصر، پیرامون مفهوم جامعهی مدنی و سیر تطور و متفرعات آن همچون، شهروند و شهروندی و حقوق آنها، که از الزامات بحث در مورد تربیت مدنی است، ارائه شود؛ سپس، به موضوع اصلی پژوهش پرداخته شود. با بررسی مبانی فکری-فسلفی و تعاریف سنتگرایان و نواندیشان دینی از مولفههای اصلی تربیت مدنی همچون، آزادی، عدالت، کثرتگرایی، مشارکت، قانونگرایی و غیره، روشن شد که این دو گروه، از دو منظر متفاوت به این واژهها نگریسته و استعمال واژههای مذکور توسط هر دو جریان، صرفا اشتراک لفظی است و آنها برداشتهای گوناگونی را از این واژهها را مراد میکنند. تعاریف خاص مطروحه از سوی هر دو گروه، سبب شده است تا آنان در فرآیند دستیابی به تربیت مدنی، مسیری متفاوت از دیگری را برگزینند. تربیت مدنی سنتگرایان، نوعی از تربیت دینی محسوب میشود که در آن تمام گزینشها زیر مجموعه باور به توحید قرار میگیرد و خط مشیها نیز توسط شرع ارائه میشود؛ اما تربیت مدنی نواندیشان، تربیتی انسانمحورانه، آزاداندیشانه و از هرجهت تجربهگرایانه است و هنجارها و ناهنجاریهای آن را اخلاق مشخص میکند، نه دین. نهایتا در این پژوهش مشخص شد که، مباحث سنتی و نواندیشی در اکثر موارد با یکدیگر همگامی نداشته و با وجود اشتراکات ظاهری و لفظی در این دو دیدگاه. از نقطه نظر مبانی فکری کاملا در تقابل با یکدیگر بوده و از این حیث، به هیچ وجه قابل جمع نمیباشند. همچنین، توصیف و تحلیل نظام فکری-فلسفی و عقیدتی جریانهای مذکور، این فرصت را برای محقق بهوجود آورد که، ضمن دستیابی به اهداف و اصول تربیت مدنی مدنظر هرکدام، به بررسی انتقادی آنها پرداخته، تا روشن شود در صورت استقرار یافتن هرکدام از این تفکرات بر کشور، نظام آموزشی در جهت دست یافتن به تربیت مدنی، با چه چالشهای روبرو خواهد شد.