هدف: پژوهش حاضر، با هدف بررسی رابطه یادگیری خودراهبر و تفکر خلاق با توسعه حرفه ای معلمان و آزمون اثر میانجی خودراهبری در بین معلمان زن و مرد مدارس دولتی ابتدایی ناحیه 3، 4 و 5 اصفهان، در سال 1401-1400، انجام گرفته است. روش شناسی پژوهش: پژوهش حاضر، با روش توصیفی - کتابخانه ای و با استفاده از منابع معتبر از نوع پیمایشی و با بهره گیری از ضریب همبستگی پیرسون با معادلات ساختاری انجام گرفت. جامعه آماری شامل 2705 نفر از معلمان زن و مرد اصفهان می باشد. تعداد حجم نمونه از طریق فرمول کوکران، به روش خوشه ای تصادفی، 337 نفر انتخاب شد. ابزار پژوهش مذکور، از سه پرسشنامه ی توسعه حرفه ای، تفکر خلاق و یادگیری خودراهبری به ترتیب با ضریب پایایی آلفای کرونباخ 95/0، 95/0 و 94/0 شامل می شود. برای روایی پرسشنامه از تحلیل عاملی تأییدی با استناد و تأیید نظرات اساتید دانشکده، صورت گردید. داده ها با نرم افزارهای Spss و Smart pls3، مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته های تحقیق، نشان دادند که ضریب همبستگی بین متغیر خودراهبری با توسعه حرفه ای معلمان مثبت و معنی دار هستند؛ یافته های توصیفی، می توان به جنسیت، سن، تحصیلات، سابقه تدریس و وضعیت استخدامی افراد اشاره کرد که توزیع فراوانی جنسیت پاسخگویان حاکی از آن است که 73 نفر معادل 7/21 درصد از افراد دارای جنسیت مرد و 264 نفر معادل 3/78 درصد افراد دارای جنسیت زن هستند. همچنین، میانگین پاسخگویان دارای سن 35 تا 40 سال و 123 نفر معادل 5/36 درصد افراد نیز، دارای سن 40 تا 45 سال بودند. این پژوهش در پاسخ به یک فرضیه اصلی و سه فرضیه فرعی فرضیه، صورت پذیرفته است، که کلیه فرضیات این پژوهش تأیید شدند. میانگین متغیر توسعه حرفه ای معلمان، برابر با 51/3 با انحراف معیار 56/0 و نیز، میانگین متغیر یادگیری خودراهبر، برابر با 46/3 با انحراف معیار 61/0 و میانگین متغیر تفکر خلاق برابر با 54/3 با انحراف معیار 68/0 می باشد. نتیجه گیری: بنابراین می توان چنین نتیجه گیری نمود که بین توسعه حرفه ای و رویکرد خودراهبری، یک رابطه مثبت و معناداری وجود دارد، بدین صورت که هرچه توسعه حرفه ای افزایش یابد، میزان رویکرد خودراهبری معلمان، نیز افزایش خواهد یافت و بالعکس است. در مورد فرض دوم، نیز بین رشد حرفه ای و تفکر خلاق معلمان، رابطه مثبت و معناداری وجود دارد؛ به طوری است که