منظور از انسجام مجموعه پیوندها و روابطی است که در سه سطح دستوری، واژگانی و پیوندی، بین اجزای متن برقرار میشود و از طریق آن میتوان برخی از عناصر متن را به کمک عناصر دیگر تفسیر کرد. این پیوندها و روابط، متن را از جملات گسستهای که به طور تصادفی کنار هم قرار میگیرند متمایز میکند و آن را به یک کل واحد و منسجم تبدیل میکند. هالیدی و حسن (1976) از شاخصترین زبانشناسان این حوزه، به سهگونه از رابطههای انسجام اشاره میکنند و معتقدند که هر متن برای اینکه انسجام درونی یا پیوندی داشته باشد؛ باید از شرایط تحقق این گونهها برخوردار گردد. در سطح دستوری، ارجاع، حذف، جایگزینی و در سطح واژگانی، تکرار و باهمآیی و در سطح پیوندی انواع ارتباطات و تقابلها مورد بررسی قرار میگیرد. در این پژوهش، عوامل انسجامبخش دستوری، واژگانی و پیوندی معرفی شده از جانب هالیدی و حسن(1976)، در سوره نساء که در آن اندیشه واحدی در اسلوب واحدی به نمایش گذاشته شده؛ بررسی و تطبیق میگردد تا مشخص شود که عناصر زبانی- دستوری، واژگانی و پیوندی- تا چه اندازه در انسجامبخشی آن نقش داشته است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی بوده است. بدین ترتیب که محقق بعد از مشخص کردن چارچوب نظری، با توجه به این که صورت تابع معنا است؛ محورهای موضوعی سوره را با تکیه بر عناصر زبانی مشخص کرده است. "الله" محور کانونی سوره ( کافران، رسول، مؤمنین ) جزء محورهای کلیدی سوره معرفی شدهاند، وبا بررسی سهگونه از رابطههای انسجام یعنی دستوری، واژگانی و پیوندی میزان انسجام و تعامل این عناصر با موضوع سوره تبیین شده است. در نهایت با بررسی دادهها و ترسیم نمودارهای آماری، محقق بدین نتیجه رسیده است که از میان ابزارهای دستوری، واژگانی و پیوندی، عناصر دستوری با 816 مورد بیشترین فراوانی را دارد و میتوان گفت به دلیل گستردگی موضوعات در سوره نساء و برای ارتباط بین این مباحث، نقش و کارکرد عناصر نحوی به مراتب بیشتر از سایر عناصر است، واز سوی دیگر باید گفت: بسط محور چهارگانه (الله، رسول، کافران، مؤمنین) نیز از طریق ابزارهای مختلف زبانی، در گستره سوره، انسجام کلان و پیوسته در متن ایجاد میکند که به همگامی عناصر زبانی و مفهومی میانجامد.