آنچه پیوسته در ذهن طراحان فضا در تمامی ادوار بهعنوان یک چالش همیشگی وجود داشته است خلق فضایی متناسب با نیازها و تغییرات زندگی بوده است. خانه بهعنوان اولین نهاد اجتماعی از این قانون مستثنای نبوده است و همواره فضای خانه زمینهساز ایجاد رابطه میان انسان، فضای معماری و محیط بوده است و در بطن خود کنشهای اجتماعی و اقتصادی را در پی داشته است. علاوه بر آن خانه پناهگاهی است برای آسایش و امنیت خانوار و همچنین متصلکننده درون و بیرون است. رعایت این مبادی در فضای خانهها تأییدی است بر پذیرش اصل انعطافپذیری در نظام فضایی خانهها است. هدف اصلی جستار پیشرو، سنجش میزان رعایت اصل انعطافپذیری فضایی در خانههای تاریخی بشرویه که هویت بخشی و نظم فضایی خاص را برای خانههای این شهر در عصر قاجار به همراه داشته است. پژوهش حاضر ازنظر هدف از زمره تحقیقات بنیادی است و ازنظر ماهیت و روش توصیفی و تحلیلی است. با استفاده از تئوری نحو فضا به تحلیل ساختار فضایی در خانههای بشرویه در عصر قاجار پرداختهشده است. نتایج تحقیق مبین آن است که الگوی حیاط مرکزی، بهعنوان نظام فضایی و عناصر ثابت نقش بسیار پررنگی در ایجاد نمودهای انعطافپذیری بر عهده داشته است. از یکسو، ساختار و نظم فضایی میان الگوی فضایی خانههای بزرگ پیمون بیشتر از دو گونه دیگر (متوسط و کوچک) توانسته نمودهای انعطافپذیری را در خانههای بشرویه در عصر قاجار فراهم سازد. از سوی دیگر، در میان نمودهای انعطافپذیری در خانهها، قابلیت تغییرپذیری در ساختار فضایی خانههای کوچک پیمون بیشتر از دو گونه دیگر فراهم بوده است که نشانگر پذیرش اصل اجتماعپذیری در سازمان فضایی این گونهها بوده است. بدین معنا این خانههای علاوه بر کارکرد سکونتگاهی توانایی کارکردهای دیگری را هم نیز داشتهاند