عنصر روایت با ظهور اولین انسانها بر روی زمین آغاز می شود و در تمام حوزههای فعالیت بشری دارای کاربرد است. اما ادبیّات با روایت پیوندی بنیادین دارد و توجه و تمرکز بسیاری را یه این مسئله اختصاص داده است.در حوزه ادبیّات و داستان نظریهپردازان زیادی به سراغ علم روایتشناسی رفتند و نظریههای گوناگونی را ارائه کردند؛ از جمله تودوروف، پراپ، گرماس و ... اما ژرار ژنت یکی از نظریهپردازان مطرح این حوزه است که سه مقوله زمان، وجه و لحن در نظریات او برجسته است. رمان درازنای شب یک داستان روایی است که به یکی از مهمترین معضلات اجتماعی زمان خود پرداخته است که آنگونه که باید مورد توجه و بررسی قرار نگرفته است. به همین سبب این پژوهش رمان درازنای شب را زمینه کار خود قرار داده وبا بررسیهای موشکافانه نظریات ژنت را با آن تطبیق داده است و نشان داده است میتوان مولفههای گوناگون نظریات ژنت را در داستان درازنای شب پیدا کرد.