یکی از مهمترین آسیبهای جامعهی معاصر، ازهمگسستن و به سردی گراییدن روابط مثبت و شیرین خانوادگی است؛ روابطی که با گذشت زمان منجر به متفاوت شدن خواستهها، نگرشها و نیازهای زن و مرد و به تبع آن، دور شدن آنها از هم شده است. در گذشته روند تصاعدی میزان طلاق بهطور کاملاً چشمگیری موجب شد که از دیگر آسیبهای خانوادگی غافل شویم. یکی از این آسیبهای جدّی، طلاق عاطفی است که مهمترین عامل ازهمگسیختگی ساختار بنیادیترین بخش جامعه یعنی خانواده است. بر این اساس، مقالهی حاضر درصدد است با تأکید بر اختلال عوامل رابطهای درون خانوادگی )بینظمی(، به بررسی عوامل مؤثّر بر طلاق عاطفی در شهر نوشهر بپردازد. روش تحقیق از نوع پیمایشی، ابزار سنجش آن پرسشنامهی محقّقساخته و جامعهی آماری نیز شامل همهی زنان و مردان متأهّل شهر نوشهر است. حجم نمونهی آماری بر اساس فرمول کوکران، 383 نفر برآورد شده و اطّلاعات با استفاده از پرسشنامه جمعآوری گردیده است. نتایج تحقیق نشان داده که طلاق عاطفی با متغیّرهایی چون عدم همفکری مشترک، عدم همگامی مشترک، عدم همبختی مشترک و عدم همدلی مشترک، رابطهی معناداری دارد. همچنین با توجّه به مدل ساختاری ارائهشده، همهی این متغیّرها 75 درصد از تغییرات متغیّر وابسته )طلاق عاطفی( را تبیین کردهاند.