هدف از انجام مطالعهی حاضر بررسی و تبیین عوامل اجتماعی مؤثر در تخریب منابع آبی مازندران بوده است. مطالعهی حاضر با استفاده از نظریهی چرخهی تولید اشنایبرگ، در صدد پاسخ گویی به سه سؤال اساسی بوده است: 1- رشد تولیدات کشاورزی چه تأثیری بر منابع آبی ایجاد کرده است؟؛ 2- کشاورزی استان مازندران چه تأثیری بر منابع آبی داشتهاند؟؛ 3- دولت و نهادهای دولتی چه تأثیری بر منابع آبی داشتهاند؟ در این پژوهش از طرح تحقیق ترکیبی و روش علی مقایسهای که نوعی پیمایش است و از دادههای حاصل از گزارشات سازمان آب و جهاد کشاورزی در طی سالهای 1389 تا 1398، برای نمونهگیری بخش کمی و روشهای نمونهگیری تعمدی در یافتههای کیفی استفاده شد که ضمن بررسی مقایسهای دادههای کمی، یافتههای کیفی مورد تحلیل نشانه شناختی و تماتیک قرار گرفتند. یافتههای تحقیق حاضر نشان دهندهی رشد سرمایهگذاری در زمینههای به کارگیری ماشینآلات کشاورزی، کود، سموم، بذر و سطوح زیر کشت محصولات آبی بوده است که باعث افزایش تولیدات زراعی آب بر از 1374501 تن به 2019620 تن، شده است. 42 درصد جمعیت مازندران در روستاها زندگی میکنند که با توجه به وابستگی اقتصادی آنان به تولیدات کشاورزی، اتخاذ سیاستها در زمینهی منابع آبی زندگی آنان را تحت تأثیر قرار میدهد. همزمان، میانگین میزان شوری آبخوانها از 1095 میلی گرم به 1397 میلی گرم، میانگین میزان نیترات موجود در آبخوانها از 2/3 به 5/21 میکروزیمنس بر ثانیه رسیده است. همچنین، در حالی که میانگین میزان شوری آب رودها تغییرات کمی داشته است، میانگین میزان نیترات موجود در آب رودها از 7/4 به 5/8 میکروزیمنس بر ثانیه رسیده است. اشنایبرگ، تخریب منابع را به دلیل رشد تولید صنعتی می داند. او رشد سرمایهگذاری در کشاورزی صنعتی را موجب شکل گرفتن رقابتی برای تولید بیشتر و دست یافتن به سود بیشتر می داند. در نتیجه، نیاز به بهره برداری بیشتر از منابع آبی پدید میآید که موجب تخریب منابع آبی میشود. نتایج تحقیق حاضر بیانگر آن است که نظریهی چرخهی تولید، تببین جامعه شناختی مناسبی برای عوامل تخریب منابع آبی استان مازندران ارایه میدهد.