هدف اصلی و بنیادین این رساله، فهم و تحلیل جامعه شناختیِ شکلگیری و برساخته شدن مدارس غیردولتی بعد از انقلاب اسلامی ایران است. رساله نگاشته شده با سه پرسش اساسی تدوینشده است. اول، زمینههای اجتماعی شکلگیری خصوصیسازی آموزش (مدارس غیر دولتی) در ایران چیست؟ دوم، پیامدهای اجتماعیِ توسعه مدارس غیردولتی چه اثراتی بر مفهوم عدالت اجتماعی در متن جامعه داشته است. سوم، چه راهبردهایی میتوان در مواجهه با خصوصیسازی آموزش در ایران طرح اندازی کرد؟ روش مطالعه: از حیث روشی این رساله از روش گراندد تئوری استفاده کرده است و در این فرایند با 20 نفر از محققان، معلمان و کارشناسان این حوزه مصاحبه شده است و دادهها به میانجیگری تحلیل و کدگذاری، به مفاهیم تبدیل شدند. مفاهیم بهدستآمده بهواسطه متون و اسناد تاریخی و قوانین مصوب، مورد تحلیل قرارگرفته است. یافتههای این مطالعه نشان داد که خصوصیسازی آموزش در ایران از زمینههای اجتماعی مختلفی همچون، بحران پساجنگ، برونسپاری و قوانین حامی خصوصیسازی، برساخته شده است. بحران اقتصادی پساجنگ، اقتصاد ایران را به سمت روند خصوصیسازی متمایل کرد. علاوه بر آن جامعه ایران بعد از جنگ به واسطه تعدیل اقتصادی به یک نوع خصوصی سازی نزدیک شده است. پیامدهای روند خصوصیسازی آموزش و پرورش نیز در سه سطحِ نابرابری اجتماعی دانش آموزان در سطوح یادگیری و قبولی در کنکور، طبقاتی شدن دانشآموزان و به طور دقیقتر قبول شدن طبقه متوسط به بالا در کنکور و از منظری دیگر بازتولید طبقاتی دانش در سطح جامعه، و کالایی شدن به این معنا که آموزش و دانش آموزان همچون یک کالا در جامعه قابلیت خرید و فروش پیدا کردهاند قابل تحلیل است. مشارکتکنندگان این تحقیق به دو راهبرد در مواجهه با خصوصیسازی آموزش (مدارس غیر دولتی) اشاره و استدلال کردند: خصوصی کردن و عادلانه کردن مدارس.